ایران چگونه در رقابت گازی با روسیه و قطر شکست خورد؟

خارج شدن سیاستگذاری گازی ایران از دست نخبگان و کارشناسان، باعث شد ایران نتواند به بازیگری بزرگ در بازار گاز دنیا تبدیل شود.

به گزارش تحریریه، فریدون برکشلی، مدیر فعلی گروه مطالعات انرژی وین پیشتر رییس امور اوپک وزارت نفت و رایزن انرژی ایران در وین (مقر اصلی اوپک) بوده است. او در گفتگویی استراتژی ایران در صنعت گاز را تحلیل کرده است.

ذخایر کشف شده گاز طبیعی ایران در مقایسه با رقبای منطقه‌ای چه میزانی است؟

ایران با ۳۴ تریلیون متر مکعب ذخایر گاز طبیعی، دومین ذخایر گاز طبیعی جهان را در اختیار دارد. روسیه با ۴۷.۸۰۰ تریلیون مقام اول ذخایر گازی جهان را در اختیار دارد. البته آمار مربوط به ذخایر گازی روسیه، گاهی محل تردید دارد. قطر با فاصله زیاد از ایران و با در اختیار داشتن ۲۴.۳۰۰ تریلیون در رتبه سوم تملک ذخایر گازی جهان است. منطقه خاورمیانه در مجموع با بیش از ۸۰ تریلیون مترمکعب، ۴۳ درصد ذخایر گازی دنیا را در خود جای داده است. میزان ذخایر گازی عربستان سعودی ۸.۶۰۲ تریلیون و امارات عربی متحده ۸.۷۱۴ تریلیون برای سال ۲۰۱۹ برآورد شده است.

تولید فعلی گاز ایران در چه حدی است و چقدر آن در داخل مصرف و چه میزانی صادر می‌شود؟

بیش از ۵۰ درصد گاز طبیعی ایران، از میدان پارس جنوبی تولید می‌شود. مصرف داخلی گاز در ایران براساس آمار سال ۲۰۱۹ معادل ۲۵۰ میلیارد متر مکعب بود که ۷ درصد آن صادر و مابقی در داخل مصرف می‌شود.

این سطح از مصرف داخلی مثلا در روسیه که اشاره کردید دارای بزرگ‌ترین ذخایر گازی جهان است، چه میزانی است؟

روسیه فقط ۳۴ درصد از گاز تولیدی خود را در داخل مصرف می‌کند. با توجه به وسعت، جمعیت و شرایط آب و هوایی روسیه، مشخص است که الگوی مصرف داخلی ایران، با استانداردهای یک کشور گازی فاصله بسیاری دارد. در مقابل، ایران در حال حاضر به ترکیه ‌و عراق گاز صادر می‌کند. در سال ۲۰۱۹ ایران ۲.۹ میلیارد دلار از بابت صادرات گاز به این دو کشور در آمد کسب کرد. در همین سال، تنها شرکت گاز پروم روسیه ۱۲۰ میلیارد دلار و لوک اویل ۹۵ میلیارد دلار از صادرات گاز، درآمد داشتند.

ایران مبتکر تاسیس مجمع جهانی صادر کنندگان گاز بوده؛ اما چرا هیچ‌گاه نتوانسته در معادلات بازار جهانی گاز تاثیرگذار باشد؟

بله، ایران مبتکر و معمار و موسس مجمع جهانی صادر کنندگان گاز است(Gas Exporting Producing Forum). اولین اجلاس وزارتی آن هم در سال ۲۰۰۰ در تهران برگزار شد. ولی این در زمانی بود که در واقع ایران یک وارد کننده گاز محسوب می‌شد. لذا پس از انتقال دبیرخانه مجمع جهانی صادر کنندگان گاز به دوحه قطر، سمت‌های مدیریتی هم نصیب نروژ و روسیه شد. در واقع ایران مبتکر تاسیس نهادی بین‌المللی از صادر کنندگان گاز شده بود که خود یکی از آنها نبود.

شاید در آن زمان این تصور وجود داشته که ایران به زودی به صادرکننده گاز بدل می‌شود؟

ایران قطعا بر این باور بوده که در هرصورت و دیر یا زود، به یک صادر کننده عمده، در قد و قواره و استاندارد ذخایر گازی خود تبدیل می‌شود. با آغاز به فعالیت پارس جنوبی، مازاد عرضه نسبت به تقاضای داخلی مطرح شد. از سوی دیگر تقاضای خرید هم از سوی همسایگان ایران پیگیری می‌شد. در واقع حجم عظیم ذخایر گازی هم نوعی توهم، پایان ناپذیری منابع گاز را در نزد تصمیم گیران القا کرد. اما نه تنها هرگز نتوانست به یک بازیگر مهم بین‌المللی مانند روسیه، قطر و یا حتی الجزایر در بازار گاز تبدیل شود بلکه به یک وارد کننده خالص گاز تبدیل شد و متوسط تولید سالیانه آن به تراز مثبت نرسید.

به نظر شما چه اتفاقی رخ داد که این رویای دست یافتنی محقق نشد؟

به نظر من، عوامل داخلی و خارجی متعددی تاثیرگذار بود. اما مساله کلیدی این بود که سیاستگذاری گازی کشور از دست نخبگان و کارشناسان خارج شده بود.

گسترش مصرف گاز به ویژه در بعد خانگی با شعار محرومیت‌زدایی آیا در زمره این عوامل داخلی قرار می‌گیرد؟

بله، به طور مشخص، کارشناسانی که آینده، اهمیت و جایگاه ژئواستراتژیک گاز و برتری‌های بلندمدت گاز نسبت به نفت را تشخیص داده بودند، جای خود را به نمایندگانی دادند که برای خدمت به حوزه‌های انتخابیه خود، می‌خواستند به هر قیمتی کار مثبتی انجام دهند. هزاران کیلومتر خطوط لوله گاز به صدها شهر کوچک و بلکه روستا با جمعیت اندک کشیده شد. بخش اعظم گاز صرف گرمایش وانرژی حرارتی شد. کشور فراتر از صادرات، حتی بخش عمده عملیات تزریق به چاه‌های نفت، محروم شد.

کار به جایی رسیده که آقای روحانی، رئیس جمهوری ایران اخیرا گفته‌ است که ایران نصف ۲۷ کشور اتحادیه اروپا گاز مصرف می‌کند.

البته ایران تقریبا معادل ۴۳ درصد کل اتحادیه اروپا گاز مصرف می‌کند ولی متاسفانه بخش اعظم گاز ایران هم برای حرارت و برودت مصرف می‌شود و کمک چندانی به ارزش افزوده تولید ناخالص داخلی نمی‌کند. چهار کشور اصلی یا عمده اروپایی ، از نظر وسعت به وسعت ایران با ۸۴ میلیون جمعیت نزدیک هست. این خیلی پرهزینه است که کشوری با مساحت و جمعیت ایران با خط لوله، گاز را به صدها شهر و روستا انتقال دهد. در اروپا گاز به نیروگاه‌ها منتقل می‌شود، بدیهی است که انتقال برق هزینه کمتری دارد. در واقع امروز ایران گران‌ترین انرژی جهان را به ارزان ترین قیمت، عرضه می‌کند.

این مساله در ایران مسبوق به سابقه است. هنگامی که بریتانیا صنعت نفت را در ایران شروع کرد، هدف اصلی صادرات بود. ساختار صنعت و اقتصاد ایران با مصرف نفت سازگار نبود. ساخت پالایشگاه آبادان در کنار آبهای خلیج فارس برای پالایش و صادرات فراورده به خارج از ایران بود. نفت در اساس یک فعالیت اقتصادی مربوط به خارج از ایران بود. سوخت مسلط برای ایرانیان ذغال نفت و ذغال چوب بود. البته انواع دیگری از سوخت‌های بومی هم به کار می رفت. پس از ملی شدن صنعت نفت در ۱۳۵۲ بود که در واقع فرآورده های نفتی نافروش روانه بازار ایران شدند. چراغ‌های نفت سوز وارد بازار شدند و جامعه با سوخت مایع ارتباط برقرار کرد. در واقع نفت سفیدی که در بخاری‌های خانگی مردم مصرف می‌شد، نوعی بنزین هواپیما بود. ما در ایران، گران‌ترین سوخت جهان را برای انرژی حرارتی مصرف می‌کردیم. ما امروز هم همین کار را در مورد گاز انجام می‌دهیم. سوخت با ارزشی را سخاوتمندانه به عنوان انرژی حرارتی مصرف می‌کنیم.

با این تفاسیر، استراتژی گازی ایران چیست؟

استراتژی گازی ایران، مصرف داخلی به منظور صرفه‌جویی در مصرف داخلی نفت و صادرات نفت خام بیشتر است. در واقع در فقدان چنین سیاستی و در شرایط رشد بی محابای مصرف داخلی، قطعا ایران امروز وارد کننده نفت خام می‌بود. در واقع نگرش بلندمدت و استراتژیک نسبت به صادرات گاز وجود نداشته است.

در حقیقت این باور همیشگی طراحان و مجریان سیاست‌های انرژی ایران بوده که با توجه به تفاوت قیمت جهانی نفت نسبت به گاز، سیاست مطلوب استفاده از گاز در داخل به عنوان یک منبع حرارتی و صادرات نفت برای کسب درآمد ارزی است.

این باور به اتکای صرف به صادرات نفت آیا تنها به دوره جمهوری اسلامی محدود می‌شود یا این که بی‌توجهی به صنعت گاز ریشه قدیمی‌تری دارد؟

برنامه تولید گاز به منظور صادرات و کسب در آمد حاصل از آن هیچ‌گاه از فاکتورهای استراتژی انرژی ایران محسوب نمی‌شده است. پیش از انقلاب ایران قراردادی برای تحویل گاز به اتحاد شوروی سابق امضا کرد تا در ازای آن کارخانه ذوب آهن اصفهان را خریداری کند. لیکن این رابطه هیچ‌گاه در بدنه و ساختار استراتژیک کشور جای نگرفت و مقوله‌ای جدی تلقی نشد. در حقیقت تفکر حاکم بر سیاست و دیپلماسی انرژی ایران، از ابتدا نفت محور بود. ایران با تکنولوژی و قواعد و راهکارهای بین‌المللی نفت آشنا بود، اما گاز از اولویت‌ها و اصول استراتژی انرژی کشور نبود.

گذشته از این، رشد تقاضا و گرایش جهانی به مصرف گاز عمدتا از دهه های ۱۹۸۰ آغاز شد. فرضیه موسوم به پایان پذیری نفت که البته از دهه‌ها پیش مطرح شده بود از اواخر دهه ۱۹۷۰ و ابتدای ۱۹۸۰ ایده جایگزینی گاز به جای نفت را تقویت کرد. این موضوع خصوصا از آن جهت اهمیت پیدا کرد که مصرف گاز به مراتب تمیزتر از نفت است و میزان آلایندگی آن کمتر از نفت است. در میان کشورهای تولید کننده نفت خام اوپک و خارج از اوپک مانند الجزایر و مکزیک، تولید و صادرات گاز بخشی از در آمد این کشورها را تشکیل می‌داد. در ایران، میدان پارس جنوبی در حاشیه خلیج فارس تقریبا ۵۰ درصد تولید گاز ایران را تامین می‌کند، در ۱۹۷۱ کشف شد، اما بهره برداری از آن در ۱۹۸۹ آغاز شد. در واقع از عمر واقعی تولید و مصرف گسترده گاز طبیعی در ایران کمتر از چهار دهه می‌گذرد.

در طول دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی، میادین گازی که کشف می‌شدند، در مسیر جستجوی منابع نفتی و برای دستیابی به ذخایر نفتی کشف می‌شدند. این میادین گازی عموما رها می‌شدند و حتی در مواردی تیم مهندسان ذخایر برای کشف اشتباهی گاز به جای نفت، مورد مواخذه قرار می‌گرفتند. ایران یک کشور نفتی تمام عیار بود. منابع گاز طبیعی موجود عمدتا برای تزریق به چاه‌های نفت به منظور بالا بردن راندمان، صورت می‌گرفت.البته این یک مسیر جهانی بود. غیر از کشورهای صنعتی، در خاورمیانه و سایر کشورهای تولید کننده نفت هم، گاز طبیعی، طرفدار چندانی نداشت. قیمت جهانی آن مستقل از قیمت نفت و در روابط مابین عرضه کنندگان و مصرف کنندگان تعیین می‌شد.

اگر استراتژی صادراتی وجود نداشته پس ایران در سال‌های اخیر چگونه به صادر کننده گاز به کشورهای ترکیه، عراق، ارمنستان، آذربایجان بدل شده و اخیرا نیز به پاکستان نیز وعده صادرات گاز داده است؟

البته در تجارت مرزی گاز، این نوع مبادلات عادی است. مصرف گاز تا حد زیادی جنبه فصلی دارد. غالبا در فصولی از سال مصرف به شدت بالا می‌رود و در فصل بعد مازاد عرضه ایجاد می‌شود. ایران در ۲۰۱۱ یعنی ۹ سال پیش در مجموع ۱.۹ میلیارد متر مکعب گاز به ارمنستان و آذربایجان صادرات گاز داشته ولی همان‌طور که عرض کردم این تجارت مرزی گاز است نه صادرات. چرا که متاسفانه ایران برای اولین بار در ۱۹۹۷ خود به یک وارد کننده خالص گاز تبدیل شد. گذشته از این، در ایران در مجموع کمی بیش از ۴۰ هزار کیلومتر خطوط لوله اصلی انتقال گاز داریم که برای انتقال ۱۷ میلیارد متر مکعب گاز طبیعی به ترکیه، عراق، جمهوری آذربایجان و ارمنستان استفاده می‌شود. با درآمدی که تا کنون حاصل شده، حدس من این است که هزینه احداث این خطوط لوله هنوز جبران نشده است. در واقع برنامه های صادرات محدود گاز ایران هم عمدتا منبعث از درخواست همسایگان بوده و برنامه مدون و تحقق پذیری برای صادرات گاز در دست نبوده است. به عبارتی نگاه ایران به صادرات گاز کسب عواید کوتاه مدت بوده است. حال آن که در استانداردهای جهانی پروژه‌های صادرات گاز چند ده ساله طراحی می‌شوند.

تاثیر ایفای نقش سیاسی-اقتصادی روسیه را در ناتوانی ایران برای ورود به بازار جهانی گاز تا چه حد ارزیابی می‌کنید؟

گاز روسیه برای رسیدن به آخرین مقصد مصرف در اروپا باید از مرزهای هفت کشور عبور کند. این یعنی اهمیت یافتن امنیت متقابل ما بین مرزها، گذرگاه‌ها و کشورها. این به مفهوم پایدار ساختن و یا ساختاری کردن امنیت ملی است. در ایران، گاز را هم مثل نفت می بینیم. بر اساس روابط دوجانبه مابین یک فروشنده و یک خریدار و کسب درآمد. در نفت مفهوم امنیت ملی به طور کامل با گاز و دیپلماسی خطوط لوله تفاوت دارد.

روسیه فقط از زاویه تجارت نفت رقیب ایران نیست. روسیه نگران رقابت ژئواستراتژیک ایران در بخش صادرات گاز به اروپاست و نقش مهمی در تغییر مسیر صادرات گاز ایران به اروپا داشته است. اتحادیه اروپا، به شدت از بابت وابستگی گازی به روسیه نگران است. اتحادیه اروپا برای تامین بیش از یک سوم گاز مصرفی خود به روسیه وابسته است. روسیه در چند موقعیت سیاسی نشان داده است که آمادگی استفاده از ابزار عرضه گاز برای تامین مقاصد سیاسی خود را دارد. اروپا، روسیه را به عنوان یک تامین کننده قابل اعتماد ارزیابی نمی‌کند. درعین حال ایران هم درگیر مسایل پیچیده منطقه‌ای و بین‌المللی شده و فرصت‌های زیادی را برای توسعه منابع گازی صادراتی خود از دست داده است.

این نوع رقابت میان ایران و قطر هم وجود دارد؟

قطر البته شرایط متفاوتی دارد. امکان صادرات از طریق خط لوله برای قطر دشوار است. قطر از ابتدا وارد مسیر مایع سازی گاز وارد شد. به یک صادر کننده عمده گاز طبیعی مایع شده (ال.ان.جی/Liquified Natural Gas) تبدیل شد. صادرات ال.ان.جی با کشتی همانند صادرات نفت خام یا فرآورده‌های نفتی است. البته در مبدا نیازمند تاسیسات مایع سازی کار و سپس در مقصد باید مجددا تاسیسات متناسب تبدیل گاز مایع به گاز، ایجاد شود. لیکن در اساس مسائل ژئواستراتژیک، نقشی در روابط اقتصادی و تجاری ایفا نمی‌کنند. صادرات از طریق خطوط لوله است که به صادر کننده از نظر ژئوانرژی دست بالا را می‌دهد. به عبارت دیگر، قطر رقیب گازی-تجاری و اقتصادی ایران است و به مدد سرمایه گذاری‌های گسترده بین‌المللی و فن‌آوری ‌های روزآمد جهانی، تولید و صادرات و سهم بازار خود را در خلائی که ایران ایجاد کرده، قویا تثبیت کرده است.

اکثر کارشناس‌ها تحریم‌های آمریکا در بخش انرژی ایران کاملا متوجه نفت ایران دانسته و آثار منفی آن را در کاهش تولید، صادرات و توسعه میادین نفتی تحلیل کرده‌اند. به نظر شما این تحریم‌ها بر گاز ایران چه تاثیری گذاشته و چه فرصت‌هایی را از ایران گرفته است؟

ایران در مورد فن آوری‌های نفتی، تجربه و دانش انباشت شده فراوانی داشت، اما در صنعت گاز، زبدگی و توانایی‌های متناسب با شرایط ذخایر گازی کشور وجود نداشت و نیاز به تخصص‌های بین‌المللی به عنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر بود. آغاز دوران گازی ایران با شروع درگیری های بین‌المللی جمهوری اسلامی ایران و تحریم‌های خارجی همراه شد. در نتیجه ورود ایران به عصر گاز و بهره‌برداری از ذخایر گازی با محدودیت‌های جدیدی همراه شد که در بخش توسعه صنعت نفت وجود نداشت. تحریم‌ها علاوه بر بی‌نصیب ساختن صنعت گاز ایران از دسترسی به سرمایه و فن‌آوری، مسیرهای خروجی صادرات گاز ایران را هم یکی بعد از دیگری مسدود ساخت. شاید مسدودسازی امکان و پتانسیل صادرات گاز ایران، یکی از معدود موارد و زمینه‌هایی بود که امریکا و روسیه بر روی آن توافق و هماهنگی کامل داشتند. اساسا، نفت و گاز و انرژی در شرایط و محیط پر تشنج و آسیب پذیر، امکان توسعه پیدا نمی‌کنند. در مقطعی که صنعت گاز ایران نیاز مبرمی به یک دوره مناسبی از امنیت و آرامش و فضای مستعد برای جذب تکنولوژی و سرمایه و بین‌المللی‌سازی بخش گاز داشتیم، شرایط متفاوت شد.

اگر بخواهید با توجه به ساختار فعلی، سطح فناوری مورد استفاده و نوع بهره‌کشی دولت و مصرف فزاینده عمومی، یک تصویر کلی‌تر از بخش انرژی ایران در کنار گاز ارائه کنید، این تصویر چگونه است و چه چشم‌اندازی را نشان می‌دهد؟

با محاسبه بر اساس ارزش حرارتی بی تی یو(BTU)، ایران در سال ۲۰۱۹ معادل ۵.۶ میلیون بشکه در روز انرژی مصرف کرده است. متاسفانه تولید گاز و نفت در ایران خود به یکی از مهم‌ترین، مصرف کنندگان انرژی ایران تبدیل شده است. در مقایسه با پنج تولید کننده منطقه خلیج فارس امارات عربی متحده، کویت، عربستان، قطر و عراق، ایران برای تولید هر بشکه نفت، بیشترین میزان انرژی را مصرف می‌کند. این مصرف معادل ارزش حرارتی برای تولید هر متر مکعب از گاز به مراتب بیشتر است و در تولید هر کیلو وات برق هم صادق است. علت اصلی آن هم تکنولوژی قدیمی است که مصرف انرژی بیشتر جایگزین ارتقای راندمان و بازده شده است.

این مساله در بیشتر صنایع کشور هم رایج است. خصوصا در صنایع انرژی بر، مانند فولاد، پتروشیمی، سیمان و آلومینیوم و نظایر آن. در حقیقت بخش مهمی از تولیدات صادراتی ما به یمن انرژی بری بالا قدرت رقابت دارند. بخشی از صنایع را می‌توان فاقد ارزش افزوده واقعی دانست. اصطلاحا ارزش ناافزوده و یا ارزش افزوده منفی دارند. خریداران خارجی همراه با واردات تولیدات ایران مقادیری یارانه انرژی هم دریافت می‌کنند.

اقتصاد ایران در حال حاضر یک اقتصاد گازی-کشاورزی است. اقتصاد ایران نفتی-صنعتی نیست. کشورهای خاورمیانه نفتی-صنعتی هستند. در واقع اتخاذ سیاست های انرژی محور و نادرست در نیم قرن گذشته بخش انرژی و صنعت گاز ایران را در وضعیتی موسوم به تعادل بد، قرار داده است. شطرنج بازان به این وضعیت اصطلاحا می‌گویند شرایط باخت-باخت؛ هر حرکتی منجر به باخت می‌شود.

منبع: یورونیوز

پایان/

۱ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۰:۰۰
کد خبر: 8365

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 6 + 2 =