پاسخ کارشناس سرشناس فرهنگی به اظهارات مهدی نصیری(بخش دوم)

محمدعلی رامین کارشناس سرشناس فرهنگی در مقاله ای با عنوان «مغالطه‌‌گری برای نفی «قانون‌حجاب»» به بررسی مساله حجاب با تاکید بر پاسخ به اظهارات مهدی نصیری پرداخت.

تهران - تحریریه - محمدعلی رامین کارشناس سرشناس فرهنگی در مقاله ای با عنوان «مغالطه‌‌گری برای نفی «قانون‌حجاب»» به بررسی مساله حجاب با تاکید بر پاسخ به اظهارات مهدی نصیری پرداخت.

محمدعلی رامین می نویسد: عدم تفکیک محدوده «حق‌فردی» از گستره «حق‌اجتماعی» در مبحث «حجاب» گاهی باعث می‌شود که گویا اگر «حق‌فردی» مخل «حق‌جامعه» باشد، باز هم اولویت با «حق فردی»است؛ و گاهی به‌گونه‌ای دیگر، «حق‌‌عمومی» فدای غلبه «حق‌قانون‌گریز» بر «حق قانون‌مدار» می‌شود؛ با این استدلال که چون قانون‌گریزان زیاد شده‌اند، پس باید قانون به نفع آنها لغو شود، هرچند «قانون‌الهی» بوده و مراعات آن موجب صیانت از «حقوق‌عمومی» باشد! این مغالطه‌ای غیرمنطقی و ناقض مصالح عمومی جامعه انسانی است که اجرای سایر احکام شریعت را نیز آماج خود قرار می دهد. مسائل اجتماعی عموماً پیچیدگی‌ها و درهم‌تنیدگی‌های نامرئی جدی و فراوان دارند که اگر با سهل‌انگاری نادیده گرفته شوند، برای کلیت جامعه، سرنوشت‌سوز خواهند شد. در این‌جا علاوه بر بیست نکته‌ای که در یادداشت قبلی عرض شد، نکات دیگری تقدیم می شود: 1- بی‌حجابی از الزامات لیبرالیسم است که در تعارض با شریعت اسلامی قرار دارد؛ در این مسئله، اصولاً بحث «حق‌انتخاب‌پوشش‌زن» نیست، بلکه مسئله اصلی «وظیفه‌برهنگی‌زنان» برای ارضای غرایز شهوانی از طریق «حق‌التذاذبصری‌مردان» در تماشای اندام زنانه هر زنی در ملاءعام، همیشه و در همه جاست؛ 2- در همین راستا، زنان با انواع شگردهای تبلیغاتی در قالب «مد و آزادی»، نادانسته ملزم به پذیرش «ویترین برهنگی» شده و باهم‌جنسان خود به رقابتی بیمارگونه برای جلب توجه مردان هوسران وادار می‌شوند و نمی دانند که مشهورترین «مدسازان لباس زنان»، مردانی هستند که برای ذائقه هم جنسان خودشان، زنان را به دلخواه آذین بندی می کنند. مشارکت و همراهی در این مسابقات «تن‌نمایی زنانه» که توسط مدسازان مرد تدارک می شود، امروزه یک اصل خدشه ناپذیر در روابط زنان با مردان جوامع لیبرال است. البته همین فرایند فرهنگی، چند آسیب جدی به جوامع لیبرال وارد کرده است: الف- عموم مردان جوامع لیبرال، با خطر دو بیماری روانی و جسمی مواجه شده‌اند: از یک‌طرف بیماری «سکسیسم» و از طرف دیگر بیماری «ناتوانی جنسی» در تأمین نیازهای همسر (یا هم‌باشی‌های متعدد و متنوع خودشان) که منجر به اختلافات طرفینی و افسارگسیختگی روابط «صرفا جنسی» زنان و مردان جامعه لیبرال شده و هر شخص یا گروهی از هر جامعه‌ای که گرفتار این نوع رفتارهای ناپایدار و عاری از عواطف و قواعد ثابت شرعی بشود، دیر یا زود، همین عوارض نصیبش خواهد شد. ب- جامعه‌ای که مردان و زنانش را از طریق «فرهنگ‌برهنگی» در معرض بیماری «سکسیسم» قرار دهد، دیگر توان پرورش «نوابغ و نخبگان» را در هیچ زمینه ای نخواهد داشت و برای استمرار بقای خود ناچار از واردات نخبگان جوامع سالم می‌شود. ج- جامعه‌ای که با بی‌حجابی از نظر روابط جنسی «لیبرال» شد، کانون خانواده‌اش متلاشی شده و زنانش هرگز معنای «وفاداری» مردان را تجربه نخواهند کرد و نگرش «ناموسی مرد به زن» در یک جامعه اسلامی و سنتی که مردان برای صیانت از «ناموس خود یا دیگران» جان خویش را فدا می‌کنند، تبدیل می‌شود به نگاهی «بدبینانه و نفسانی به زن» که در آن، زنان از منظر مردان، موجوداتی هستند با «جاذبه‌جنسی و دافعه‌روانی»... و همین قضیه در گسترش روزافزون «همجنس‌گرایی» میان جوامع لیبرال مزید علت شده و می‌شود. د- در جامعه بی‌حجاب، علاوه بر کمبودهای مادی و تنگناهای اقتصادی که فعلا بهانه‌هایی برای «پرهیز از ازدواج» جوانان شده؛ بخاطر «تأمین نیاز جنسی همگانی، آسان، ارزان و فراوان»، فلسفه وجودی «خانواده» که کانون تولیدمثل و مهد پرورش انسان هایی منطبق با هنجارهای ثابت فرهنگی اخلاقی و عقیدتی است، به سرعت از دست می رود و سرنوشت نسل های بعدی در ابهامی شکننده فرو خواهد رفت. 3- برای هر انسان هشیاری کاملا واضح است که جامعه شیعی ایران با ساختار سنتی‌اش تاکنون، غالبا دور از دسترس اشرار جهانی بوده و درهم کوبیدن این ساختار کهن و پایدار، تنها با رفع محدودیت برهنگی زنان و نفی قانون حجاب میسر می‌شود. 4- اگر کسی اهمیت و ضرورت حیاتی «قانون حجاب» را برای خنثی سازی توطئه های استکبارصهیونی نشناسد، می تواند دلائل شش دهه «ممنوعیت حجاب» با اراده انگلیس و آمریکا در رژیم پهلوی و چهار دهه فشار سیاسی سنگین و تبلیغات پرهزینه، متنوع و سرسام آور آنها «علیه حجاب» را در رسانه‌های غربی-عبری جستجو کند و چرایی یک قرن تلاش گسترده و بی وقفه آنها برای برهنه کردن زنان مسلمان و ارادتمندان حضرت زهرا (س) را پرس و جو کند. 5- هرکس آن حجم سهمگین و حرفه‌ای تبلیغات فریبنده «ضدحجاب» را با تبلیغات ناشیانه و کم هزینه و تکراری و کم‌جاذبه «تبلیغ‌حجاب» دستگاه های حکومتی ما را مقایسه کند، می‌فهمد که هیچ تناسبی میان آنها وجود ندارد؛ و مقاومت جانانه زنان ایرانی در حفظ حجاب و حیا و نجابت همیشگی خود، در چنین شرایطی، کمتر از یک معجزه الهی نیست. 6- از طرف دیگر، رفتار تناقض‌آلود و سلیقه‌ای کارگزاران امر و نیز عدم همدلی نخبگان با عملکرد غیرحرفه‌ای ساختارها، مزید بر علت شده و گاهی تقابل بعضی از آنها، دقیقا همیاری دشمنان در نیل به اغراض شیطانی دشمنان اسلام را فراهم آورده است. 7- مجاز بودن بی‌حجابی‌زن، برای جنس‌مرد، به معنای در دسترس بودن او جهت تمتع جنسی مردان است. هرچند کسانی با رنگ و لعاب روشنفکری، بدیهیات را انکار کنند، اما جاذبه شهوانی و قاعده «عرضه و تقاضا» میان دوجنس زن و مرد، واقعیتی فطری، طبیعی و غریزی فراتر از سفسطه گری و عوام فریبی هاست و یک فهم عمومی در شرق و غرب و قدیم و جدید عالم است. 8- وقتی «جنس مرد» در خلقتش در برابر جنسیت‌زن «تحریک‌پذیر» است، پس مردی که تحریک شد، «باید» تأمین بشود؛ وگرنه، مرد تحریک شده، طبق قانون حاکم بر خلقتش، اگر «خودسازی» لازم و کافی را نکرده باشد، چه بسا مهار نفس از دست بدهد که در آن صورت، یا عصبی و پرخاشگر و هنجارشکن و عصیانگر می‌شود، یا بعد از مدتی، به انزواطلبی و خودارضایی و اعتیاد و انواع آسیب های روانی گرفتار شده که در نتیجه اعتماد به نفس، عزت نفس و عواطف انسانی‌اش سرکوب می‌شود و به مرور زمان، غالبأ ناخواسته، بجای آن که نگهبان ناموس خود و دیگران باشد، بدون اراده و خودآگاهی، تبدیل به یک گرگ علیه موجوداتی خواهد شد که آنها را عامل «شکنجه روانی و بیماری روحی» خودش ارزیابی می‌کند. 9- وقتی مردی در ملاءعام، مدام از نظر جنسی تهییج و تحریک بشود، اما تأمین نشود، به ندرت مسئولیت‌پذیر خواهد شد و عموماً نشاط کار و امید و تلاش و انگیزه پیشرفت خود و کمک به دیگران و تصمیم به ازدواج و تشکیل خانواده را از دست خواهد داد. 10- طبیعتاً وقتی مردی از سوی زنان بی‌حجاب تحریک بشود، انتظار تمکین از آنها خواهد داشت؛ زنی که از طریق «ویترین بدن نمای» بی حجابی با «پوشش آزاد و تحریک‌آمیز» خود، جوانی را تحریک کند، اما به او تمکین نکند، چه بسیار مورد خشم و نفرت او قرار گرفته و از هر طریقی که بتواند زهر و کینه‌ خود را علیه آن زن، بلکه گاهی با مهارگسیختگی و عدم تعادل روانی علیه «هر زنی» اعمال خواهد کرد. 11- ناامنی زنان غربی در محیط تحصیل و کار و اماکن عمومی و حتی در فضاهای خانوادگی و خویشاوندی، با منشاء «عدم مراعات پوشش لازم»، یک بحران انسانی غیر قابل مهار در جوامع لیبرال شده است؛ اگر یک انسان خیرخواه، نشانه هایی از این بحران را در بخش های لاابالی جامعه خود ببیند، باید در ترویج و تفهیم ارزش انسانی حجاب زنان اصرار ورزد، یا قانون حجاب را تخریب کند؟!؟  عقل سلیم، همگان را به مطالعه و تأمل در فرایند زیر فرا می خواند: 12- وقتی دختران و پسران جوان ما، سخت‌ترین سال‌های بلوغ جنسی خود را بدون ارتباط جنسی باید زاهدانه بگذرانند، آیا حق است که در شرایط «عدم امکان برخورداری جنسی ضروری برای دختران و پسران تا سنین بالا...»، جامعه قانون الزام ‌آور حجاب را کنار بگذارد تا حتی یک‌هزارم زنان و دختران بی‌مبالات، یا بهاییان عنود و تن‌فروشان مزدور و...، با برهنگی عمومی، عرصه عمومی جامعه را به «نمایشگاه‌سکس» تبدیل کنند و امنیت روانی را از جوانان بگیرند تا مردان هرزه طلب نیز امنیت اجتماعی همه زنان را به خطر بیندازند ؟!؟ 13- اگر شخصی از سر غفلت، حرفی زد؛ بعد مشاهده کرد که سخنش شبیه رهاکردن یک گلوله برفی از بالای کوه عمل می کند و در دامنه، هزاران عارضه پیچیده و غیر قابل کنترل علیه همه باورهای اعتقادی جامعه اش به همراه می آورد، آیا نباید بخاطر خوف از خدا و سوءعاقبت خود تجدیدنظر کند !؟! 14- البته اگر کسی منطقاً سلسله عوارض و تبعات بهم‌پیوسته بی‌حجابی را برای جامعه ایران می پذیرد و آن را مطالبه می کند، بحث دیگری است. اما بی‌گدار به آب زدن، آن‌هم در موضوعی که حداقل صدسال مورد هدف‌گیری انگلیس و صهیونیست‌ها بوده و در چهل سال اخیر یکی از برنامه‌های ثابت و متنوع دشمنان برای تسلیم کردن جمهوری اسلامی ایران بوده و هست، نه شرط عقل است و نه نشانه بصیرت یا تقوای الهی. 15- نفی «حجاب‌قانونی» الزامات اجتناب‌ناپذیری دارد که هیچ انسان عاقل و آینده نگری نمی‌تواند تبعات آن را برای جامعه مسلمان و اصیل ایران بپذیرد. مسلمانی که «قانون حجاب» را نفی می کند، نه شصت سال مقاومت زنان ایران برای حفظ حجاب خود در عصر ننگین پهلوی را تجربه کرده، نه شرایط واقعی حاصل از بی حجابی «فرهنگ برهنگی لیبرالیسم غرب» را می شناسد و نه در برابر تهاجمات چهل ساله «دشمنان نجابت ایرانیان» و سم پاشی رسانه های صهیونیستی و لجن پراکنی شبکه های مجازی «ضدحجاب»، مقاومت باشکوه و خودآگاهانه زنان محجبه کشورمان را قدر می شناسد. 16- اگر وجدانا یک مسلمان از «سیر نزولی تقید زنان به حجاب در ایران» ناراضی و ناراحت باشد، که حق هر مسلمانی است، باید تبعا دو کار را انجام دهد: اول، در حد خودش برابر تهاجمات لیبرالیسم جهانی «ضدحجاب» بایستد؛ و دوم در اصلاح رفتاری کارپردازان مربوطه و توجیه منطقی و جذاب حجاب اسلامی زنان بکوشد؛ نه این‌که اصل قانون را نفی و دشمنان جهانی حجاب را همیاری کند؛ مخالفان داخلی قانون و «شل حجابان» را، بجای خیرخواهی صادقانه، غیرصادقانه حمایت کند؛ عرصه عمومی جامعه را به «هرزه گان و هرزه طلبان» واگذارد و معتقدان و راعیان حجاب را به گوشه انزوا براند و عوارض جبران ناپذیر کارش را هم در نظر نگیرد...!!! محمدعلی رامین ۶مهرماه ۱۳۹۹ پایان/
۷ مهر ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۲
کد خبر: 7762

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 3 + 6 =