به گزارش تحریریه، اندیشکده «شورای آتلانتیک» پژوهشی مبسوط را با عنوان «آینده استراتژی ایالات متحده در مورد ایران» چندماه قبل و پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا منتشر کرد و در مورد رویکردهای تاثیرگذار در کاهش قدرت منطقه ای ایران توصیه هایی را ارائه کرده است.
در این بخش از گزارش به موشوع مقابله با توان هسته ای ایران پرداخته است.
جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای
در حالی که رفتار منطقهای ایران از زمان حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر، سیاستگذاران آمریکایی را به خود مشغول کرده است، پیشرفتهای تهران در برنامه هستهای خود به شکل اضطراری نیازمند یک راهبرد جدید از سوی ایالات متحده برای جلوگیری از تبدیل شدن ایران به یک کشور دارای سلاح هستهای است.
یک سال پس از خروج دولت ترامپ از توافق در سال ۲۰۱۸، ایران به تعهدات خود تحت محدودیتهای برجام پایان داد. از آن زمان، تهران با انباشت اورانیوم غنیشده تا سطح ۶۰ درصد، توسعه و نصب سانتریفیوژهای پیشرفتهتر، آزمایش با فلزات اورانیومی که میتوانند در ساخت بمب به کار روند و محدود کردن دسترسی آژانس بینالمللی انرژی اتمی به سایتهای هستهای، به آستانه دستیابی به سلاح هستهای نزدیک شده است.
مشکل در ردیابی فعالیتهای احتمالی ایران برای توسعه سلاح هستهای، بر فوریت این چالش میافزاید. بر اساس گزارش آکسیوس، مقامات آمریکایی و اسرائیلی در مارس ۲۰۲۴ مدلسازی رایانهای و تحقیقات متالورژیکی ایران را شناسایی کردند که برخی از مقامات معتقدند میتواند در جهت ساخت بمب باشد. در واکنش به این امر، ایالات متحده و اسرائیل توافق کردند که نظارت مشترک بر برنامه هستهای ایران را جهت شناسایی علائمی که نشان دهد تهران تصمیم به ساخت سلاح گرفته است، افزایش دهند. حتی اگر ایران به دنبال ساخت بمب نباشد، فعالیتهای کنونی هستهای آن میتواند باعث اشاعه هستهای شود، زیرا کشورهای دیگر را هم به توسعه برنامههای هستهای خود ترغیب میکند.
پیششرط برای اجرای یک راهبرد مؤثر این است که آمریکا تشخیص دهد تلاش برای بازگشت به برجام به بنبست رسیده است—هرچند که امکان پیگیری مسیر دیپلماتیک همچنان وجود دارد—و جمهوریخواهان و دموکراتها باید از بحث درباره اینکه چه کسی در مورد برجام حق داشته یا اشتباه کرده است، دست بکشند. تمرکزی که در واشنگتن بر تاریخچه این مسئله وجود دارد، مانع از ایجاد یک جبهه متحد برای تدوین سیاستهای جدید جهت مقابله با چالش برنامه هستهای ایران در شرایط استراتژیک کنونی شده است.
با توجه به پیشرفتهای نگرانکننده هستهای ایران و امتناع آن از پذیرش پیشنهادهای مذاکره برای یک توافق جدید، ایالات متحده باید بهسرعت یک کمپین چندجانبه از فشار اقتصادی، سیاسی و نظامی را دنبال کند تا جدیت خود را در جلوگیری از عبور ایران از آستانه سلاح هستهای نشان دهد. تمرکز فوری سیاست ایالات متحده باید بر فشار باشد، زیرا توان بازدارندگی در برابر پیشرفتهای هستهای ایران کاهش یافته و تهران به این باور رسیده است که میتواند هشدارهای بینالمللی درباره فعالیتهای هستهای خود را نادیده بگیرد.
اما فشار به خودی خود، یا صرفاً بهعنوان یک اقدام تلافیجویانه، فاقد هدف استراتژیک مشخص است. اعمال فشار شدید با هدف کوتاهمدت سرنگونی جمهوری اسلامی نیز به احتمال زیاد موفق نخواهد شد. ممکن است این هدف مورد ترجیح بسیاری از مقامات باشد، اما این رویکرد، پویاییهای داخلی ایران و همسوییهای ژئوپلیتیکی جهانی در پایان سال ۲۰۲۴ را نادیده میگیرد. روابط خارجی ایران اکنون بهویژه با چین، به اندازهای تقویت شده است که منزوی کردن تهران بسیار دشوارتر از گذشته است—هرچند ایالات متحده باید همچنان تلاش کند.
هدف واقعبینانه سیاست اقتصادی، دیپلماتیک و نظامی آمریکا در قبال ایران باید متقاعد کردن تهران به ورود به مذاکرات جدی جدید باشد که محدودیتهایی بر برنامه هستهای آن اعمال کند، به گونهای که فاصله ایران تا دستیابی به سلاح هستهای چندین ماه باشد. این مذاکرات باید همزمان نفوذ مخرب منطقهای ایران و تواناییهای تسلیحات متعارف آن را نیز مورد توجه قرار دهد. در حالی که رسیدگی به این دو موضوع بهصورت همزمان دشوارتر است، اما رویکرد جداگانه به آنها این خطر را دارد که ایران بتواند به توسعه تسلیحات متعارف و فعالیتهای بیثباتکننده خود در منطقه ادامه دهد، بدون اینکه ابزار فشار کافی برای متقاعد کردن تهران به مهار رفتارهایش باقی بماند—همانطور که در دوره پس از مذاکرات برجام مشاهده شد.
بسیار مهم است که ایران به این باور نرسد که یک توافق هستهای جدید به آن اجازه میدهد رفتار تهدیدآمیز منطقهای خود را بدون پیامد ادامه دهد، یا اینکه کاهش حمایت از نیروهای نیابتی خود یا اقدامات تجاوزکارانه مستقیم آن—مثلاً علیه خطوط کشتیرانی یا اسرائیل—منجر به کاهش فشار بر برنامه هستهایاش خواهد شد. ایالات متحده و متحدانش باید بهطور شفاف به ایران نشان دهند که تحریمهای مربوط به رفتار منطقهای این کشور تنها به دلیل محدود کردن پیشرفتهای هستهای آن کاهش نخواهد یافت و بالعکس.
با این حال، راهبردی که صرفاً بر فشار متکی باشد، ایران را به میز مذاکره بازنخواهد گرداند و در عوض ممکن است تهران را متقاعد کند که بهترین راه برای بازدارندگی در برابر تهدیدهای موجود، دستیابی به سلاح هستهای است.
ایران در مقابل کمپین فشار حداکثری دولت ترامپ از ورود به مذاکرات خودداری کرد و بهطور پیوسته بهسوی توانایی ساخت سلاح هستهای پیش رفت. در دوره دولت بایدن، تلاشها برای احیای برجام یا دستیابی به یک تفاهم، در برخی مواقع امیدبخش به نظر میرسید، اما در نهایت به دلایل مختلف از هم فروپاشید. یکی از مهمترین این دلایل این بود که ایران به این مسئله بیاعتماد بود که هرگونه مشوقی که در ازای توقف فعالیتهای هستهای دریافت کند، در صورت تغییر دولت در آمریکا همچنان پابرجا خواهد ماند.
رهبران ایران باید اطمینان حاصل کنند که توقف برنامه هستهای و محدود کردن نفوذ منطقهای آنها، منجر به دریافت مشوقهایی خواهد شد که وابسته به تغییرات سیاسی در آمریکا نیستند. برای اینکه ایران بتواند مشوقهای موردنظر خود را به دست آورد، سیاست آمریکا در قبال ایران باید بهصورت دوحزبی تدوین شود و هرگونه مذاکراتی باید همزمان برنامه هستهای ایران و نفوذ منطقهای آن را دربرگیرد.
ادامه دارد
نظر شما