نقد فیلم بازی خونی

فیلم بازی خونی به آشوبهای سال 1360 در آمل پرداخته که طی آن گروهک کمونیستی تروریستی موسوم به سربداران، شهر آمل و برخی شهرهای اطراف آن را ناامن کرده و با ترور مردم عادی سعی دارند جمهوری اسلامی را ساقط کنند. در این میان پاسداران در یک عملیات شناسایی در تلاشند هسته مرکزی این گروه را پیدا و طی یک عملیات دقیق کمر این گروهک تروریستی را بشکنند.

فیلم بازی خونی به آشوبهای سال 1360 در آمل پرداخته که طی آن گروه کمونیستی تروریستی موسوم به سربداران شهر آمل و برخی شهرهای اطراف آن را نا امن کرده و با ترور مردم عادی سعی دارند جمهوری اسلامی را ساقط کنند. در این میان پاسداران در یک عملیات شناسایی در تلاشند هسته مرکزی این گروه را پیدا و طی یک عملیات دقیق کمر این گروهک تروریستی را بشکنند.

در این فیلم ما با یک گروه تروریسی طرف هستیم که نیروهای پاسدار سعی دارند آنها را دستگیر یا نابود کنند. این گروه مسیری مجزا از مجاهدین خلق (منافقین) دارند که چندان به آن پرداخته نشده و معلوم نیست ایده فکر این گروه چیست؟

چرا ایده فکری این گروه مهم است؛ چون در سرتاسر فیلم از طرف سران گروه ادعا میشود که از میان مردم حامیان زیادی دارند. سوال اینجاست که چرا برخی از مردم به جای مجاهدین خلق یا مثلا چریک های فدایی یا دیگر گروه های مسلح به این گروهک گرایش دارند؟ یا چرا رهبران گروه تصور می کنند که آنها بین مردم طرفدار دارند؟

این مساله از آنجا مهم است که ما باید با نیروهای امنیتی برای حل معمای عملیات بزرگ گروه، همراه شویم. در واقع فیلمساز نقطه ای از تاریخ را انتخاب کرده که انواع گروهکهای مسلح با تصور اینکه بین مردم طرفدار دارند دست به شورش زدند و باید تفاوت این گروهک خاص برای بیننده مشخص شود. با مشخص شدن این مساله شاید برای بیننده حضور یک دختر حدود 20 ساله در راس فرماندهی این گروهک تروریستی قابل هضم شود. در واقع این سوال مهم و کلیدی تا انتهای فیلم بی پاسخ می ماند که چطور می شود یک دختر دانشجوی حدود 20 ساله می تواند جزو رده های بالای این گروه قرار گیرد. او چه ویژگی منحصر به فردی دارد یا گروه چه ویژگی خاصی دارد؟

اگر از هویت گروه و آن دختر نیز بگذریم می رسیم به هویت تیمی که قرار است با این گروه مبارزه کند.

شخصیت احمد محور اصلی است. فردی عجول، اهل دعوا و برخی وقتها باهوش؛ انقدر باهوش که از مرد اطلاعاتی گروه هم باهوش می شود. چرا؟ تا آخر فیلم نمی فهمیم!

او بارها تاکید می کند که باید سریعا وارد عمل شد و گروهک را در جنگل نابود کرد و فرماندهی حرف او را قبول نمی کند ولی در چند عملیات که او خودسرانه عمل میکند میبینیم که او حق دارد. حالا چرا فرماندهی به حرف او گوش نمیدهد؟ سوالی بی پاسخ تا انتها فیلم است.

از رفتار منتاقض احمد نیز بگذریم از بازی بسیار بد ارسطو خوش‌رزم در نقش احمد نمی توان گذشت. احمد گویی فردی عصا قورت داده است؛ کسی که موقع راه رفتن بسیار صاف راه رفته و سرش را بالا گرفته و به دیگران نگاه از بالا به پایین دارد. که اساسا به شخصیت او هیچ ربطی ندارد. احمد در دیالوگهای خود فردی خاکی و دوستدار مردم است که کاملا در تضاد با بازی خوش رزم است. ناراحتی و عصبانیت او نیز همانند همان عصا قورت داده هاست و باز با شخصیت او همخوانی ندارد. به جرات می توان گفت انتخاب ارسطو خوش‌رزم برای بازی در این نقش بزرگترین اشتباه فیلمساز بوده.

در گروه پاسداران یک شخصیت چریک داریم که گویا همرزم شهید چمران بوده. غیر ایرانی ترین شخصیت فیلم. او در واقع مثل یک کابوی یا کماندویی تنهاست که در گوشه ای خلوت کرده و به یاد و خاطره رفقای گذشته خود سیگار میکشد(در فیلمهای آمریکایی چنین شخصی دائم الکل مصرف می کند)؛ انگار او را از وسط غرب وحشی و فیلمهای آمریکایی به میان این فیلم آورده اند. رفتار عجیب او خصوصا سیگار تعارف کردنش هیچ ربطی به ایران و ایرانی ندارد؛ خصوصا آن دیالوگ خنده داری که بعد از تعارف کردن سیگار می گوید قبل اعدام می چسبه! رفتار خلیل در عملیات نیز بسیار فانتزی است. اوج این رفتارها را در سکانس آخر شاهدیم که او همچون جان رمبو وارد میدان شده و شروع به تیراندازی میکند.

معمای نفوذی نیز بسیار بد به پایان میرسد. فیلمساز می توانست او را جزو گروه اصلی فرماندهی پاسداران قرار دهد تا قبل از حل معما بیننده به همه مشکوک شود تا حل معما بیننده را با یک شوک غافلگیر کند.

در هر حال فیلم بازی خونی با آنکه از ایده خوب برخوردار است ولی با ضعف های متعدد در فیلمنامه و اجرا به فیلمی متوسط روبه پایین بدل شده است.

پایان/

۲۰ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۳:۱۵
کد خبر: 31780

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 1 + 11 =