فیلم اسفند به بخشی از دوران دفاع مقدس پرداخته که قرار است نیروهای ایران بعد از چند عملیات شکست خورده از طریق هور به یک عملیات بزرگ دست بزند. اما برای اجرای این عملیات ایران نیاز به اطلاعات میدانی زیادی دارد. تیمی از نیروهای اطلاعاتی به رهبری علی هاشمی مامور می شوند تا برای اجرای دقیق عملیات از کل منطقه هور اطلاعات دقیق جمع آوری کنند.
یک فیلم برای جذابیت نیاز به ۳ عنصر کنجکاوی، تعلیق و غافلگیری دارد و هر چه فیلمساز بتواند این ۳ عنصر را دقیقتر اجرا کند فیلم برای بیننده جذابتر است.
به بیان بهتر فیلم بدون این ۳ عنصر یعنی هیچ.
در یک فیلم جنگی بدلیل ماهیت جنگ دست فیلمساز بشدت باز است تا این سه عنصر را به حد اعلا بپروراند.
اما در فیلم اسفند فیلمساز در کمال ناباوری نه ما را غافلگیر می کند نه تعلیق دارد و نه حس کنجکاوی ما را تحریک میکند.
فیلم حول شخصیت مهمی چون شهید علی هاشمی شکل گرفته ولی این اهمیت را در فیلم اساسا نمی بینیم. چندین عملیات شناسایی صورت میگیرد؛ حتی یکی از عملیاتها در عمق خاک عراق است ولی فیلمساز که می توانست این عملیات را بر اساس تعلیق و غافلگیر به بخش بشدت جذاب فیلم تبدیل کند صرفا اعلام میشود این عملیات انجام شده و یا فیلمی از آن را ما همراه با فرماندهان در قاب یک تلویزیون کوچک می بینیم.
فیلم هیچ کشمکشی ندارد نه بین شخصیتها نه بین نیروهای عراقی و ایرانی و نه بین نیروهای اطلاعاتی ایران برای شناسایی.
اساسا با یک فیلم ماسیده رو برو هستیم.
همه چیز آرام است.
انگار نه انگار در اوج جنگ هستیم نه ما عراقی ها را میکشیم نه آنها ما را.
گویی جنگی در جریان نیست.
فیلمساز به طرز عجیبی توانسته حتی عملیاتهای شناسایی را فریز کند.
در یکی از سکانسها که فرماندهان سپاه برای بررسی موقعیت هور با علی هاشمی همراه می شوند با آنکه فیلمساز می توانست سکانسی سراسر تعلیق را به ما نشان دهد به شکل ماهرانه کاری می کند که آب از آب تکان نخورد. نه هیجانی، نه تعلیقی و نه غافلگیری.
حتی در سکانس آخر هم هیچ اثری از درگیری ایران با عراق نیست.
جا دارد یک آفرین به فیلمساز بگوییم که جنگ را به این شکل کسل کننده به ما نشان داده است.
پایان/
نظر شما