به گزارش تحریریه، پس از یک شورش ۲۰ ساله، طالبان در ۱۵ اوت ۲۰۲۱ دوباره کنترل افغانستان را به دست گرفتند. در آن روز، رئیس جمهور پیشین اشرف غنی با متحدانش از کشور گریختند و طالبان کاخ ریاست جمهوری و مراکز دولتی را در کابل تصرف کردند. ارتش ایالات متحده خروج خود از افغانستان را در ۳۰ اوت، یک روز زودتر از زمان برنامهریزی شده تکمیل کرد و به حضور نظامی ۲۰ ساله خود در این کشور پایان داد. ناتو، متحد کلیدی در مداخله تحت رهبری ایالات متحده نیز تقریباً در همان زمان تصمیم به عقب نشینی گرفت. با خروج نیروهای غربی، افغانستان، که در نتیجه بیش از چهار دهه جنگ و بی ثباتی ویران شده بود، ” از بالا به پایین و از درون به بیرون ریخت.” از آن زمان، درگیریهای جدید در سایر نقاط جهان توجه جهانی را از افغانستان و مسائلی که زنان و دختران افغان تحت حاکمیت طالبان با آن روبرو هستند، منحرف کرده است. طالبان سه سال قدرت را به پایان رساند.
سه سال طالبان: انتظار در مقابل واقعیت
هنگامی که طالبان در سال ۲۰۲۱ قدرت را به دست گرفتند، بسیاری پیشبینی میکردند که آنها به شیوه حکومتداری سختگیرانه اولین حکومت خود از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ بازخواهند گشت. با این حال، اندکی پساز بهدست گرفتن کنترل، یک حس خوشبینی در میان برخی از ناظران وجود داشت که امیدوار بودند که طالبان جدید متفاوت خواهد بود. این خوشبینی با اعلام یک «عفو عمومی» سراسری توسط طالبان، وعدههای آنها برای حمایت از حقوق دختران برای تحصیل و بحث آنها در مورد تشکیل یک دولت «فراگیر» تقویت شد. با این حال، سه سال گذشته تا حد زیادی نگرانیهای اولیه در مورد ادامه رویکرد سختگیرانه آنها را تایید کرده است. بخش زیر یک نمای کلی از چگونگی تغییر پویاییهای داخلی، منطقهای و بینالمللی در طول این سه سال حکومت طالبان در افغانستان ارائه میدهد.
در داخل، طالبان توانستهاند با هیبت الله آخوندزاده، به عنوان شخصیت مرکزی، قدرت را در سراسر کشور تثبیت کنند. اگرچه گهگاه گزارشهایی در مورد جناح بندی در درون طالبان منتشر شده است، اما تا به حال این اختلافات به اندازه کافی جدی نبوده است که انسجام جنبش را از بین ببرد. اندکی پس از به دست گرفتن قدرت، طالبان انتصابهای «موقت» را برای همه وزارتخانهها به جز وزارت امور زنان اعلام کردند. این وزارتخانه خالی ماند و در نهایت منحل شد. تمام وزرای موقت از رهبران ارشد طالبان بودند. هیچ شخصیت سیاسی خارجی در آن گنجانده نشد. اکثریت از قوم پشتون و همه مرد بودند. از آن زمان، طالبان وزارتخانههای مختلف را بازسازی کرده و وزارت تبلیغ و پیشگیری از منکر را که در طول حکومت دهه ۱۹۹۰ به دلیل اجرای قوانین اجتماعی سختگیرانه بهعنوان «پلیس اخلاق» بدنام بود، در داخل افغانستان بازگردانده است.
در داخل افغانستان، روابط بین اقوام کاملاً مورد تاکید قرار گرفته است. گروههای قومی، از جمله اقلیتهای مذهبی، با افزایش حاشیهنشینی، تعصب و اخراج اجباری مواجه شدند. سیاستهای تحمیل شده بر مردم افغانستان منجر به لغو مستمر و منظم بسیاری از حقوق بشر از جمله حق تحصیل، کار، آزادی بیان، اجتماعات و تشکل شده است. طالبان پس از به دست گرفتن قدرت در سال ۲۰۲۱، زنان را از بیشتر عرصههای زندگی عمومی محروم کرده و دختران را از رفتن به مدرسه پس از کلاس ششم منع کرده است. از آنجایی که رژیم در ابتدا وعده رویکرد معتدلتری نسبت به آموزش دختران را داده بود، این اقدامات با انتقاد گسترده جامعه بینالمللی مواجه شد. وضعیت امنیتی در سراسر کشور بهبود یافته است، به ویژه در مقایسه با سالهای پایانی جمهوری افغانستان. در زمان طالبان، جمعآوری مالیات و عواید سادهتر و متمرکزتر شده است، که بهعنوان یکی از دستاوردهای اقتصادی کلیدی رژیم، بهویژه پس از فروپاشی اقتصاد پس از خروج میلیاردها کمک از سوی کمککنندگان غربی با به قدرت رسیدن این گروه، تلقی میشود. در آوریل ۲۰۲۲، امیر طالبان ممنوعیت کامل کشت، تولید، فرآوری و تجارت تریاک را اعلام کرد که منجر به کاهش بیش از ۸۵ درصدی کشت خشخاش در سال بعد شد. با این حال، طبق گزارش دفتر مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد، افزایش قابل توجهی در قاچاق مواد مخدر مصنوعی، “به ویژه مت آمفتامین، با افزایش تقریباً دوازده برابری در کشفیات در طول پنج سال گذشته” وجود داشته است.
تا آنجا که به مقاومت ضد طالبان مربوط می شود، گزارش ارزیابی هیئت معاونت سازمان ملل متحد در افغانستان (یوناما) در ژوئن ۲۰۲۴ بیان کرد که اگرچه «دو گروه مقاومت ضد طالبان، یعنی جبهه مقاومت ملی و جبهه آزادی افغانستان، حملات تایید شده را در پایتخت انجام دادهاند، در ماههای اخیر، در پایتخت و ولایات شمالی، مخالفان مسلح از زمانی که طالبان در ماه اوت ۲۰۲۱ قدرت را دوباره به دست گرفتند، “چالش قابلتوجهی” برای کنترل ارضی طالبان ایجاد نکردند.» در حال حاضر، مقاومت ضد طالبان در نبود حمایت و بودجه بینالمللی با چشمانداز تیرهای مواجه است. دولت اسلامی استان خراسان (ISKP) به برجستهترین مخالف مسلح رژیم طالبان تبدیل شده است. ISKP عملیات خود را به استانهای مختلف گسترش داده است و هم طالبان و مقامات آنها و هم جامعه اقلیت شیعه و غیرنظامیان را هدف قرار داده است. سازمان ملل متحد نسبت به تمرکز بالای گروههای جهادی فراملی در افغانستان که به دنبال بی ثبات کردن استحکام منطقه است، ابراز نگرانی کرده و از طالبان افغانستان خواسته است تا علیه این گروهها اقدام کنند. اگرچه مشخص نیست که طالبان چه نوع نفوذی بر این گروههای تروریستی خارجی دارند، اما به نظر میرسد که طالبان چندان مشتاق نیستند تا علیه متحدان سابق خود گام بردارند، بهویژه در زمانی که میتوان از حضور آنها به عنوان اهرم فشار برای برخورد با کشورهای همسایه استفاده کرد.
از نظر منطقهای، به نظر میرسد همسایگان افغانستان پذیرفتهاند که طالبان در دوران پس از ایالات متحده یک واقعیت اجتناب ناپذیر افغانستان است. در نتیجه، آنها تلاشهای دیپلماتیک برای همزیستی با طالبان را افزایش دادهاند و اغلب دشمنیهای دیرینه را کنار میگذارند. علیرغم سیاستهای داخلی مشکوک رژیم طالبان، یک شناخت عمومی وجود دارد که این رژیم احتمالاً در آینده قابل پیشبینی در قدرت باقی میماند. در نتیجه، کشورهای همسایه تعاملات دیپلماتیک و اقتصادی خود را با طالبان گسترش دادهاند، اگرچه هیچ کشوری به طور رسمی حکومت آنها را به رسمیت نشناخته است. در منطقه، روابط با پاکستان نشانههایی از تنش را بر سر خط دیورند و حصارکشی آن توسط پاکستان نشان میدهد. همچنین به دلیل حضور تحریک طالبان پاکستان در داخل خاک افغانستان، نشانههایی از فشار وجود دارد، جایی که مردم محلی مظنون به پناه دادن به آنها برای خنثی کردن حملات تحریک طالبان پاکستان در داخل پاکستان مورد حملات توپخانهای و هوایی ارتش پاکستان قرار گرفتهاند. اخراج پناهجویان افغان از پاکستان تنها بر تنش در روابط میان همسایگان افزوده است. ایران که با احتیاط با تسلط طالبان در آگوست ۲۰۲۱ پس از خروج آمریکا و ناتو از منطقه برخورد کرده بود، همچنان نگران هجوم پناهجویان افغان، تامین آب و گسترش داعش در خراسان است. کشورهای آسیای مرکزی سیاستهای خود را با تمرکز بر متعادل کردن دقیق منافع عملگرایانه خود، در حالی که از به رسمیت شناختن رسمی رژیم طالبان اجتناب میکنند، به پیش میبرند. علیرغم مواجهه با برخی مشکلات در تعاملات اولیه خود با طالبان، یک رویکرد عملگرایانه که منافع اقتصادی را در اولویت قرار میدهد، در نهایت به عنوان رویکرد غالب ظاهر شد. با این حال، پروژه کانال قوش تپه، که طالبان در حال پیشبرد آن است، و تهدیدات مداوم تروریسم و قاچاق مواد مخدر از افغانستان همچنان چالشهای مهمی برای روابط بین افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی هستند. دخالت چین در افغانستان با دو نگرانی اصلی هدایت میشود: مدیریت تهدید گروههای نظامی خارجی و حفاظت از منافع اقتصادی آن. علاوه بر این، پکن قصد دارد نفوذ قدرتهای غربی، به ویژه ایالات متحده را محدود کند. سرانجام، سیاست هند در قبال افغانستان از زمان سقوط کابل به یک تعامل تدریجی با تمرکز بر حمایت از مردم افغانستان و در عین حال اعمال فشار بر طالبان برای تشکیل یک دولت فراگیرتر تبدیل شده است. در حال حاضر، بسیاری از کشورهای همسایه در کابل حضور دیپلماتیک دارند و برخی نیز از دیپلماتهای طالبان در پایتختهای خود پذیرایی کردهاند. این امر تأکید میکند که چنین نمایندگیهایی به منزله شناسایی ضمنی یا صریح نیستند، بلکه بیشتر پیش نیاز فنی برای مدیریت همزیستی با افغانستان هستند. این روابط در سطح کاری، به احتمال زیاد، در آینده نزدیک گسترش خواهند یافت، اما آنها احتمالاً ماهیت پراکندهتری دارند.
در سطح بین المللی، اروپا و غرب به طور کلی مشارکت خود را در افغانستان به کمکهای بشردوستانه محدود کردهاند. ایالات متحده از نقش نظارتی عمدتاً ضد تروریسم عقب نشینی کرده است. با وجود درخواستهای مداوم برای تشکیل یک دولت فراگیر، کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی با ایجاد کانالهای ارتباطی با رژیم، بر حفظ منافع خود متمرکز شدهاند. از نظر دیپلماتیک، علیرغم تلاشهای طالبان برای به رسمیت شناختن و مشروعیت بینالمللی، آنها موفقیت چندانی نداشتهاند. چندین کشور از جمله پاکستان، چین، روسیه، ایران و برخی از کشورهای آسیای مرکزی ماموریتهای خود را در افغانستان ادامه دادهاند و یا از آن زمان به افغانستان بازگشتهاند، از جمله اتحادیه اروپا. این تعداد به طور قابل توجهی بیشتر از تعداد ماموریتهای حفظ شده در طول اولین دوره قدرت طالبان بوده است. با این حال، هیچ یک به طور رسمی طالبان را به رسمیت نشناخته است. در نوامبر ۲۰۲۳، سازمان ملل یک ارزیابی مستقل از تعامل بینالمللی در افغانستان توسط فریدون سینیرلی اوغلو، هماهنگکننده ویژه سازمان ملل متحد برای افغانستان منتشر کرد. این سازمان «عدم انسجام در رویکردهای ذینفعان» را مشاهده کرد و «انتصاب یک فرستاده ویژه سازمان ملل برای نظارت بر تعامل بینالمللی در افغانستان، ایجاد یک گروه تماس بینالمللی، و حفظ قالب گروه بزرگ کنونی» را توصیه کرد. طالبان با پیشنهاد فرستاده ویژه مخالفت خود را ابراز کرده و و اعلام کردند که آنها چنین «نقشی را بهعنوان نامناسب نشان دادن افغانستان بهعنوان یک منطقه درگیری میدانند که نیازمند مداخله است». جالب است که روسیه و چین نیز در مورد این پیشنهاد اظهار نظر نکردند و از رای دادن به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در مورد انتصاب فرستاده ویژه خودداری کردند. بنابراین، اجماع بینالمللی، همانطور که اکنون وجود دارد، به طور فزایندهای ضعیف به نظر میرسد.
نتیجه گیری
در سه سال گذشته، به نظر میرسد که افغانستان برای جامعه بینالمللی اولویت کمتری داشته است. گذشته از سه گفتگوی بینالمللی به رهبری سازمان ملل در دوحه، نگرانیهای مربوط به افغانستان تا حد زیادی در حاشیه باقی مانده است. با صرف نظر از مسائل مربوط به عدم به رسمیت شناختن«امارت اسلامی» و درخواستهای گاه و بیگاه برای تشکیل دولت فراگیر، بیشتر کشورها بر تعامل با طالبان برای رسیدگی به نگرانیهای امنیتی و بررسی فرصتهای اقتصادی و سرمایهگذاری تمرکز کردهاند. با انجام این کار، آنها تا حد زیادی سیاستهای داخلی رژیم و نقض مداوم حقوق زنان و اقلیتهای قومی را نادیده گرفتهاند. به نظر میرسد این امر طالبان را جسورتر کرده است که به نظر میرسد برای حفظ سیاستهای خود آماده رویارویی با انزوای بینالمللی است. صرف نظر از برخی پیشرفتها در بهبود وضعیت امنیتی در داخل، افغانستان همچنان منبع اصلی تهدیدات امنیتی برای منطقه است. این باور وجود داشت که پیشرفتی که در دو دهه مداخله بینالمللی در افغانستان حاصل شد، قابل حذف نیست. با این حال، سالهای گذشته خلاف آن را نشان داده است. برای جامعه جهانی ضروری است که با افغانستان درگیر بماند و مردم آن را رها نکند. در عین حال، اطمینان از عدم تقویت ناخواسته رژیم طالبان نیز ضروری است. روزهای آینده بسیار مهم خواهد بود و جامعه بینالمللی باید با احتیاط عمل کند.
نویسنده: انوشا قوش؛ پژوهشگر وابسته شورای امور جهانی هند
منبع: ایراس
پایان/
نظر شما