تهران – تحریریه – عطا بهرامی با تاکید بر اینکه اوضاع خاورمیانه به دلیل درگیر شدن آمریکا، اروپا، روسیه، چین، تغییر سیاست ترکیه و ورود سنگین تر بازیگران عربی و ایران بسیار پیچیده شده؛ معتقد است که متاسفانه دستگاه سیاست خارجی ایران در انفعال کامل به سر می برد و کنترل اوضاع را از دست خواهد داد.
ترافیک تحولات منطقه خاورمیانه و شکست ائتلاف های پیشین و شکل گیری ائتلافی جدید که هم ترکیه را در سمت ضدآمریکایی تعریف می کند و هم عربستان سعودی را رسما در کنار اسرائیل و غرب قرار داده است بهانه ای شد برای مصاحبه با عطا بهرامی که در آغاز تحولات کشورهای عربی قاطعانه از جدا شدن ترکیه از محور آمریکایی و ورود قدرت هایی مانند چین و روسیه سخن می گفت. شواهد نشان می دهد که این پیش بینی ها به وقوع پیوسته و صف بندی های جدیدی ایجاد شده است.
گفتگوی تفصیلی با این کارشناس مسائل بین الملل به خوانندگان
موسسه مطالعاتی تحریریه تقدیم می کنیم.
برای شروع بحث لطفا به اجمال وضعیت کنونی منطقه را تشریح کنید و توضیح دهید که آرایش نیروهای حاضر در مقطع کنونی به چه شکلی است؟
نیروهای موثر بر تحولات منطقه را در چهار دسته کلان می توان دسته بندی کرد. دسته نخست به کشورهای منطقه مانند ایران، عراق، سوریه، ترکیه، سعودی و مصر به اضافه کشورهای کوچک منطقه مربوط می شود که نیروهایی مانند حزب الله را هم می توان در آنها جای داد. این مجموعه بومی منطقه هستند و هر یک با استفاده از قدرت درونی و اهرم اتحاد تلاش می کنند نقش آفرینی بهتری داشته باشند و مناقع خود را حداکثر کنند.
دسته دوم به ایالات متحده به عنوان قدرت هژمونیک باز می گردد که می خواهد سلطه خود را در شاهراه های جهانی در همه مناطق ازجمله در خاورمیانه حفظ کرده و جلوی دست اندازی قدرت های مزاحم مانند قدرت های منطقه ای مثل ایران و یا قدرت های جهانی مثل روسیه و چین را بگیرد.
دسته سوم چین و روسیه به عنوان نزدیکترین قدرتها به آمریکا از جهت توان هستند که عملا تهدیدی برای نظام هژمونیک به شمار می روند و آمریکا نیز آنها را دشمنان بالقوه خود می داند و این مساله راهبردی بوده و مساله ای تاکتیکی نیست که با مذاکره و زدوبندهای مقطعی حل و فصل شود.
دسته چهارم قدرت های اروپایی هستند که نیاز به مداخله فوری در خاورمیانه ندارند، اما چون متحد آمریکا هستند خود را درگیر تحولات منطقه می کنند و ترجیح می دهند در راس نظام بین الملل؛ آمریکا نشسته باشد تا چین و یا روسیه. البته آلمان با انگیزه کمتر و انگلیس و فرانسه با انگیزه بالا در بازی آمریکا نقش ایفا می کنند.
نقش ایران، حزب الله و دولت های عراق و سوریه روشن است، ترکیه و سعودی چه نقشی ایفا می کنند؟ به خصوص ترکیه که هر روز به یک سمت متمایل می شود.
سعودی ها به دلیل نظام فاسدی که دارند مجبورند با آمریکا همراه شوند. حکام سعودی مشروعیت داخلی ندارند و در صورت حاکم شدن آرامش در منطقه و گسترش مدل مردمسالاری باید با قدرت خداحافظی کنند که البته این واقعیت در آینده قطعا رخ می دهد و فضای باز بن سلمان اول وی را قربانی می کند زیرا اگرچه وی تغییرات را آغاز می کند، اما کنترل آن را جامعه در اختیار خواهد گرفت و چیزی شبیه به فضای باز کارتر در مورد ایران پیش از انقلاب رخ خواهد داد.
و ترکیه؟
ترکیه از آغاز بحران بهار عربی اشتباه کرد و برای بنده عجیب بود که چرا شخصی مثل داوود اوغلو که درباره منافع منطقه ای ترکیه کتاب نوشته و فرد باهوشی است، چنین اشتباهاتی را مرتکب می شود. هدف آمریکا از ایجاد بهار عربی عملیاتی کردن طرح خاورمیانه بزرگ بود تا قدرتهی منطقه مانند ایران و ترکیه را هم تجزیه کند. و عجیب اینکه ترکیه با امیدهای واهی و توهمی به این کاروان آمریکایی پیوست. آنها انتظار داشتند که آمریکا قسمت هایی از عراق و سوریه را جدا کرده و به ترکیه ببخشد! فکری بسیار خام و نپخته که معلوم نیست با چه منطقی در فکر اردوغان و دیگر سران ترکیه ای قبولانده شده بود. به خط کردن ترکیه برای تجزیه خاورمیانه و خود ترکیه را باید یکی دیگر از شاهکارهای سیاست خارجی اوباما دانست. که در حوزه قدرت هوشمند و استفاده از دیپلماسی چندجانبه بسیار موفق بود.
کشیده شدن بازی به کردها در داستان همه پرسی مسعود بارزانی و سپس تسلیح کردهای سوریه و پ. ک. ک که یکی از اصلی ترین ابزارهای آمریکا برای اجرای طرح خاورمیانه بزرگ هستند، ترکیه را از خواب بیدار کرد زیرا این کشور را فقط با ابزار کردها می توان تجزیه کرد که جمعیت زیادی در حدود 25 میلیون نفر دارد. از این زمان به بعد ترک ها تغییر جهت داده و در مقابل طرح های آمریکا قرار گرفتند. اگر ترکیه از 7 سال پیش راه را اشتباه نرفته بود الان در موقعیت وخیمی که گرفتار شده گرفتار نبود.
آیا تقابلی واقعی در جریان است یا موضوعی است که با مذاکره حل خواهد شد؟ ترکیه امتیازهای بگیرد و خود را کنار بکشد.
چه امتیازی بگیرد و کنار بکشد؟ مساله بقا در میان است. موضوع راهبردی بوده و قابل مذاکره نیست. آمریکا نمی تواند پس از 7 هزار میلیارد دلار هزینه در خاورمیانه؛ منطقه را ترک کرده و همه چیز را به ایران و روسیه بسپارد. بنابراین ناگزیر از ادامه دادن؛ علیرغم از دست دادن جنگ نیابتی با النصره، داعش و بقیه اسامی من در آوردی گروه های تروریستی؛ است.
البته اگر ابوبکر البغدادی یا شخصی با توان وی وجود داشته باشد باز هم می توان از گروه های تروریستی استفاده کرد.
ابوبکر البغدادی فقط یک اسم است و اصلا معلوم نیست چنین شخصی وجود داشته باشد. گروه های تکفیری نمونه عینی قدرت هوشمند؛ دکترین آمریکا برای مداخله در منطقه براساس طرح جوزف نای و ریچارد آرمیتاژ با ادغام هوشمندانه قدرت سخت و قدرت نرم؛ هستند. البته اصطلاح قدرت هوشمند را نخستین بار سوزان ناسل به کار برد. ذیل این سیاست بود که انبوهی از افراد تکفیری با انگیزه های متفاوت و بی خبر از ماجرای اصلی با قدرت اطلاعاتی غربی ها و نفوذ ایدئولوژیک سران سعودی ترکیب شده و به مثابه سلاحی مرگبار برای ویرانی منطقه به خدمت گرفته شد. اسامی مانند ابوبکر البغدادی هم یکی از این کاراکترهای ساخته شده در دستگاه سیاست خارجی آمریکا است و لازم نیست واقعیت داشته باشد.
و هم اکنون که این گروه ها به دلیل مقاومت ایران و متحدان منطقه ای خود و ورود سنگین روسیه درهم شکسته شده اند آمریکایی ها باید جایگزینی برای حفظ موازنه در وضعیت فعلی و جلوگیری از تشدید عدم توازن به زیان آمریکا ایجاد کنند.
یعنی به طور مستقیم وارد عمل شوند؟
آمریکایی ها چنین کاری نخواهند کرد. اگرچه هم اکنونی کشاکش سنگین داخلی بین ترامپ و پنتاگون و یا به عبارت بهتر تصمیم سازان سنتی آمریکایی در جریان است و شواهد نشان می دهد که برای دوره شکست سیاست طرح خاورمیانه بزرگ پس از وقوع بهار عربی برنامه ریزی نکرده اند. اما گمان نمی کنم امریکا به طور مستقیم و گسترده در مناسبات منطقه وارد شود و به دنبال فراگیر کردن عرصه نبرد با کمک قدرت های اروپایی است. فرانسه و انگلیس از هم اکنون وارد عمل شده اند و فرانسه به منبج که در معرض خطر حمله ترکیه قرار دارد نیرو اعزام می کند و نیروهای اطلاعاتی آمریکا هم به این سمت گسیل شده اند. یعنی در عمل ترکیه که در هفت سال گذشته در کنار فرانسه، آمریکا و دیگر قدرت های غربی بود رویاروی آنها قرار می گیرد زیرا اگر این کار را نکند و تسلیح کردها ادامه داشته باشد آنکارا بازنده اول خواهد بود و کردهای ترکیه این کشور را تجزیه می کنند.
پس آمریکا هم در کشاکش ها باقی می ماند؟
به طور مستقیم نه ولی در پشت صحنه خواهد فعالیت می کند. آمریکا کار سنگینی در اقیانوس آرام و در مرزهای چین دارد و به آنجا کوچ خواهد کرد. توان اطلاعاتی آمریکا، قدرت های اروپایی به خصوص انگلیس و فرانسه و همچنین رژیم اسرائیل با پول شیخ های حاشیه جنوبی خلیج فارس به خصوص سعودی ها در مقابل ایران، سوریه، ترکیه، روسیه و چین؛ برای پکن در حد حمایت دور و به خصوص حمایت سیاسی در شورای امنیت؛ قرار می گیرد. دسته دوم یا همان جناح ضد آمریکایی در موضع برتر قرار گرفته و در حال گسترش حداکثری قدرت خود است. ایران و روسیه هم برهلاف ظاهر امر با ورود ترکیه به شمال سوریه و عراق مخالف نیستند و آنرا در راستای سیاست خود می دانند.
به چین اشاره کردید، یعنی چین هم وارد تحولات منطقه می شود؟
قطعا. به خصوص بعد از علنی شدن سیاست آمریکا برای مهار چین در حوزه اقتصادی که ترامپ با بلند کردن دیوار تعرفه ها و وتوی یک سرمایه گذاری کلان چینی ها در حوزه اطلاعات در آمریکا؛ آن را آغاز کرده است. مطمئنا به سراغ باز ارزشگذاری یوآن و اصرار برای پایان دادن چین به دامپینگ ارزی هم خواهند رفت که عملا ستون فقرات برتری اقتصادی چینی ها را می شکند.
و اما ترکیه، چه تضمینی وجود دارد که ترکیه دوباره تغییر سیاست ندهد و در مقابل ایران و روسیه قرار نگیرد؟
تضمینی وجود ندارد و مقام های این کشور نشان داده اند که باهوش عمل نمی کنند و ممکن است 7 سال بر یک کار غلط اصرار کنند و طراح طرح هایشان مانند داوود اوغلو شبانه از کابینه خداحافظی کند، و کسانی مثل اردوغان با همان حرارتی که از فتح دمشق و نماز خواندن در مسجد امویان سخن می گفت، نتانیاهو را تروریست بنامد. معمولا در کشورهای غربی پس از یک شکست در سیاستگذاری، دولت حاکم کنار رفته و دولت جدید کار جدید را عهده دار می شود، اما در مورد ترکیه در بر یک پاشنه می چرخد و اردوغان تاکنون از جدال با محور آمریکایی، همراهی با محور امریکایی تا جدال مجدد با محور آمریکایی را در یک بازه هفت ساله در کارنامه دارد. اما واقعیت این است که شواهد کنونی به قدری روشن است که بعید می دانم ترکیه باز هم فریب بخورد و در داستان تسلیح کردها با آمریکا همسو شود؛ زیرا خیزش کردها را تهدیدی روشن و خط قرمز برای خود می داند.
ایران در چه وضعیتی قرار دارد؟
مجموعه دستگاه سیاست خارجی ایران در بدترین شرایط ممکن است و به هیچ وجه آمادگی هندل کردن پیچیدگی های کنونی را ندارد. یک تیم ثابت و فرسوده که 40 سال در وزارت خارجه حضور داشته و دستاورد خاصی هم نداشته است همچنان حضور دارد و با محافظه کاری محض و بدون هیچ طرح روشنی روزگار گذرانده و به محکوم کردن این و آن بسنده می کند. در حالیکه ترافیک حوادث در عراق، شام و آناتولی در جریان است، مدام سفرهای بی ربط به اروپا دارند و بیست سال از حوادث عقب هستند. دستگاه های جدا از وزارت خارجه که در منطقه حضور دارند هم باهوش عمل نکرده اند و اگر از نقش ویژه سرلشکر باقری که نشان داد از دیپلمات های ایرانی بسیار بهتر و دقیقتر حوادث منطقه را رصد می کند صرفنظر کنیم، خبر دیگری نیست. رییس ستاد کل نیروهای مسلح نقش ویژه ای در هوشیار کردن ترکیه پس از علنی شدن طرح های بارزانی ایفا کرد و مناسبات درستی را با روسیه تنظیم نمود. این کار وزیر خارجه بود که سرلشکر باقری انجام داد و با سرعت کافی و کیفیتی مثال زدنی موفق به انجام آن شد.
اما این کافی نیست و در حوزه مهارتی و نیروهایی که در عرصه حضور دارند و سرشاخه هایی که باید جریانات را کنترل کنند اوضاع به شدت نابسامان است. در حالیکه تمام قدرتهای جهانی به طور چشمگیری در منطقه حضور دارند و این حضور هر لحظه عمیق تر می شود، عده ای در داخل از عقب کشیدن ایران از تحولات و برجام منطقه ای صحبت می کنند. مثل این است که فرانسه در جنگ جهانی دوم اعلام بی طرفی کند.
در نهایت سیاست خارجی ایران در منطقه چه می کند؟ می ماند یا عقب می کشد؟
عقب کشیدن محال است و ادامه کشاکش های عجیب و ناامید کننده فعلی در فضای داخلی فقط باعث تضعیف نیروهای میدانی به شکل حمایت مستقیم و تجهیز؛ و حمایت روانی می شود. هیچ کشور عاقلی نبروهای میدانی خود را نباید تضعیف نمی کند.
طرفداران تغییر سیاست ایران در منطقه و عقب کشیدن معتقدند که باید واقع گرا بود و سیاست تنش جواب نمی دهد.
این اظهارنظر به قدری بی مبنا است که هر کارشناس غربی که می شنود فکر می کند کسی می خواهد او را دست بیاندازد. متاسفانه این سیاست اتوپیایی و ایده آلیستی است. من نمی دانم این عده از کجای رهیافت واقع گرایی که مهمترین رهیافت در روابط بین الملل است خلع سلاح در آورده اند. واقع گرایی بر آنارشی، لزوم افزودن بر قدرت، تقدم امنیت و بقا بر سایر مولفه ها و خودیاری تاکید دارد. اما این دوستان؛ طرفدار خلع سلاح، تضعیف توان نظامی، سخن گفتن از اخلاق و دوستی در روابط بین الملل و رها کردن امنیت هستند. اینها مولفه های یک سیاست کانتی است نه واقع گرایی که در هیچ دوره ای با واقعیات سازگار نبوده و هر کشوری چنین سیاست خیالبافانه ای را در پیش گرفته چوب آنر خورده است. نمونه برجام نتیجه این سیاست متوهمانه و ارمان گرایانه است. واقع گرایی حکم می کند که ایران ابزارهای قدرت خود را توسعه دهد نه اینکه در آتش شعله ور خاورمیانه خود را خلع سلاح کند.
نقش روسیه را توضیح ندادید. اولا روسیه چه نقشی دارد و دوما آیا امکان دارد روسیه با آمریکا با کارت کشورهای منطقه مصالحه کند و اصطلاحا ایران را بفروشد؟
خیر. الجزیره در خبری جالب نوشت که پوتین به مقام های ایرانی گفته به ایران خیانت نمی کنیم. نشست آتی آنکار بین ایران، روسیه و ترکیه برای بررسی جزئیات و تحکیم مناسبات بعد از چرخش ترکیه است. فراموش نکنیم که ترکیه مدتها میزبان نشست های موسوم به دوستان سوریه برای ویران کردن این کشور بود. در واقع روسیه ستون فقرات این اتحاد است و این نقش که به ایران تعلق داشت را هم اکنون روس ها در اختیار گرفته اند.
چه نقشی؟
نقش ستون فقرات اتحاد در برابر خاورمیانه بزرگ را. ایران به دلیل عدم استفاده از امتیازات بالقوه ای که در منطقه دارد از نقش اول به نقش دوم تغییر موضع داد. اگر بخواهیم صریح تر صحبت کنیم باید بگوییم که ایران به دلیل رهبری معنوی جنبش های منطقه، ظرفیت عظیم شیعیان در عراق، لبنان و سوریه و حتی نفوذ فرهنگی در بین کردها کوله باری از ابزارهای اعمال قدرت را در اختیار دارد که به دلیل ضعف مفرط در مجموعه دستگاه سیاست خارجی و نه فقط وزارت خارجه، اثرگذاری به مراتب کمتری نسبت به داشته هایش داشته است.
روسیه از دهه 1990 و پس از فروپاشی شوروی به آمریکا نه نگفت؛ هم مدل های اقتصادی و هم مدل های فرهنگی این کشور را پذیرف و چشمش را بر بلعیده شدن کشورهای اروپای شرقی توسط ناتو بست. این کشور حتی در بحران بالکان هم دخالت نکرد و به نظاره نشست تا ناتو یوگوسلاوی را در هم بکوبد. آنها در بحران قفقاز و حمله گرجستان به آبخازیا نخستین شوک را شاهد بودند و در بحران لیبی و سپس در اوکراین به نتیجه قطعی رسیدند که آمریکا می خواهد نقشه روسیه را تغییر دهد و سیاست پیش به سوی شرق را پایانی نیست. به همین دلیل در سوریه ورود سنگینی داشتند. در شورای امنیت به طور پیاپی قطعنامه های آمریکا را وتو کردند و در عرصه میدانی هم؛ در حلب، در غوطه شرقی و هر جا که لازم بود با مشت آهنین وارد شدند. روسیه از لحاظ راهبردی در مقابل آمریکا قرار گرفته و گزینه ای برای معامله با آمریکا ندارد، زیرا آمریکا با روسیه به دنبال معامله نیست و می خواهد این قدرت مزاحم را به زیر بکشد.
این صف آرایی مدنظر شما چه نمودهای روشن تری پیدا می کند؟
بن سلمان که قرار است شاه بعدی باشد به طور علنی به رژیم اسرائیل نزدیک می شود و قدرت های اروپایی منهای آلمان به طور علنی وارد بحران سوریه و عراق می شوند و نقش آمریکا از جلوی صحنه به پشت صحنه منتقل می شود. این بار نقطه ثقل دخالت قدرت های غربی کردها هستند که انگیزه کافی برای همراهی با غرب را دارند. عطش شدید استقلال طلبی در یک قرن گذشته و اینکه هیچ یک از کشورهای سوریه، عراق و ترکیه با آنها سر سازگاری ندارد به اندازه کافی دلیل برای همراهی با غرب فراهم کرده است. آمریکایی ها به شدت پ. ک. ک را تسلیح کرده اند و در حال ساختن ارتش حرفه ای کردها در سوریه و عراق هستند. اگرچه طرح بارزانی به دلیل فسادی که دولت وی داشت و منفور بود به نتیجه نرسید، اما چشمه های تولید بحران در کردستان زنده است و ابزارهای کافی برای ائتلاف غربی، عبری و عربی فراهم می کند.
اگر ممکن است به برجام هم اشاره ای داشته باشید. اولا سرنوشت برجام چه خواهد شد؟ و دوما با بازگشت تحریم ها و افزایش فشار اقتصادی آیا باز هم ایران می تواند در این محور ضدآمریکایی حاضر باشد؟
برجام تنها در صورتی باقی می ماند که ایران هم خلع سلاح موشکی را قبول کند و هم در منطقه دست ها را بالا ببرد. در غیر این صورت برجام را باید تمام شده دانست که البته به ترامپ هم مربوط نیست و اگر کلینتون هم رئیس جمهور می شد دقیقا همین اتفاقات می افتاد و کدهای فنی و حقوقی آن در متن برجام وجود دارد.
اما در مورد تحریم ها. در شرایطی که چین و روسیه به عنوان دو قدرت بزرگ از نظر اقتصادی و نظامی در معرض فشارهای مشابه ایران از جانب آمریکا قرار دارند و با ایران منافع مشترک پیدا کرده اند اعمال تحریم فراگیر علیه ایران غیرممکن است و موضوع دیگر به خود اقتصاد باز می گردد که راهکار داخلی دارد. متاسفانه دولت در اقتصاد هم مانند سیاست خارجی کانتی و اوتوپیایی فکر می کند و دنبال سرمایه گذاری موهوم خارجی است که به در ساختار فاسد اقتصادی داخلی می خورد و نه چیز دیگری مانند سیاست خارجی ایران. اگر ساختار اقتصادی کشور اصلاح شود مشکلات اقتصادی هم برطرف می شود و در غیر این صورت چیزی تغییر نخواهد کرد، کمااینکه پس از برجام هم چیزی تغییر نکرد و رکود بدتر شد.
و سخن آخر؟
ایران باید به سیاست خارجی یک بام و دو هوا و خجول خود پایان دهد و نقشی را ایفا کند که؛ باید. ایران باید با اتخاذ سیاست خارجی فعال در منطقه نقش ویژه ای داشته باشد. این نقش ویژه به توان نرم ایران باز می گردد که نه در اختیار روسیه است و نه ترکیه که بدترین موقعیت را از این حیث دارد. با ادامه سیاست منفعل کنون، روسیه باید بییشتر در منطقه حاضر شود و فشار بر این کشور بیشتر خواهد شد و روس ها انتظار دارند ایران هم نقش موثرتری ایفا کند و در صورت عدم نقش آفرینی ایران انسجام درونی محور ضدآمریکایی به خطر می افتد. ضمن اینکه انتظار مردم مسلمان خاورمیانه و به خصوص شیعیان از ایران که همواره حامی مردم منطقه بوده خیلی ویژه است و به هیچ وجه قابل قیاس با ترکیه و روسیه نیست.
ممون از فرصتی که در اختیار خوانندگان موسسه مطالعاتی تحریریه قرار دادید.
من هم از شما متشکرم.
پایان خبر/
نظر شما