چشم انداز اقتصاد ایران در سال ۱۴۰۳ از منظر فرشاد مومنی

سخنرانی شاخه اقتصاد گروه علوم انسانی فرهنگستان علوم چشم انداز اقتصاد ایران در سال ۱۴۰۳ جناب آقای دکتر فرشاد مومنی استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی و عضو وابسته فرهنگستان علوم تاریخ: سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳

به گزارش تحریریه، سخنرانی شاخه اقتصاد گروه علوم انسانی فرهنگستان علوم
چشم انداز اقتصاد ایران در سال ۱۴۰۳
جناب آقای دکتر فرشاد مومنی استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی و عضو وابسته فرهنگستان علوم
تاریخ: سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳

پایان/

۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۰
کد خبر: 29399

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 2 + 14 =

    نظرات

    • نظرات منتشر شده: 9
    • نظرات در صف انتشار: 0
    • نظرات غیرقابل انتشار: 1
    • فرامرز IR ۱۸:۵۰ - ۱۴۰۳/۰۲/۰۵
      1 0
      این حرف های تکراری از کسی که به عنوان یکی از جاافتاده ترین استادان اقتصاد ایران می شناسیم.... «شوک درمانی نکنید!» ظاهراً امیدی به اصلاح اقتصاد ایران نیست و بناست همین روندهای فعلی تا ابد ادامه پیدا کند.... کمتر جایی هست که بیانات دکتر مؤمنی منتشر بشود و صحبتی از دوران طلایی میرحسین نباشد یا صحبت از این که دوران احمدی نژاد شوک درمانی شد و بد بود!! «ارتقای بنیه تولید فناورانه»!! کدام تولید و تولید کدام کالا و خدمات با این شرایط فضای کسب و کار یا دخالت دولت و توزیع رانت؟!
    • یاد داشت 1 DE ۲۳:۰۲ - ۱۴۰۳/۰۲/۰۵
      0 0
      نادرستی در گفتمان ایشان، همانند تارنمای "تحریریه"، اینست که کارکرد اقتصادی ایران را نتیجه سو تصمیم گیری و یا سو مدیریت دولتها در سه دهه گذشته، یعنی از زمان دولت "سازندگی" میدانند. ایشان و دیگران پیش از بررسی درونمایه ساختار سرمایه داری ایران به نارسایی های آن اشاره میکنند. بررسی يک نظام اقتصادی-سیاسی-اجتماعى (مانند هر ارگانیک) باید بر اساس قانونمندى درونى آن آغاز گردد، نه بر اين اساس که اين قانونمندى چه نمودهاى بیرونی از خود نشان میدهد. سرمایه داری ایران همانند سرمایه داری آمریکا، انگلیس، فرانسه، هلند، ایتالیا، آلمان و یا ژاپن نیست. در این کشورها بصورت "طبیعی" یک ساختار سرمایه داری-مانوفاکتوری و ملی در آغاز به منصه ظهور رسید. به مرور زمان، انباشت سرمایه با تولید ارزش افزوده در بازار داخلی شکل گرفت. پس از فراگیر شدن این نظام تولیدی نوین در این کشورها نظام پیشین، فئودالیسم، به زیر کشیده شد. پس از بزرگ شدن این سرمایه و بسنده نکردن مواد اولیه از یکطرف و بازار داخلی از طرف دیگر، این کشورها در آفریقا، آسیا، آمریکای لاتین کشورهای دیگر را مستعمره خود کردند.
    • یاد داشت 2 DE ۲۳:۰۴ - ۱۴۰۳/۰۲/۰۵
      0 0
      در این فرآیند همچنین بخشی از ارزش افزوده تولید شده در کشورهای تحت سلطه به کشورهای سلطه سرازیر شد. روند انباشت سرمایه و تولید ارزش افزوده شتاب گرفت. با بکارگیری بخشی از این ارزش افزوده برای ارتقای نیروی مولده، بویژه دستگاه ها، روش ها و روند های تولیدی، فن آوری پیوسته رشد کرده است. بر اساس نیازهای کشورهای سلطه (امپریالیستی)، پس از دورانی طولانی از سیطره مناسبات سرمایه داری در این کشورها، روابط تولیدی سرمایه داری در کشورهای تحت سلطه بوسیله کارگزاران سیاسی، و نه تدریجی-مانوفاکتوری از طرف بورژوازی کوچک، آغاز گردید. برای این نظام اقتصادی از همان بدو تولدش تقسیم کاری از طرف کشورهای امپریالیستی در نظر گرفته شد که تخطی (معمولاً بوسیله بخش کارگزار سیاسی کشورهای تحت سلطه) از آن بشدت سرکوب میشد. درساختار تحت سلطه و سلطه حکمِ ازلی این بود * کاین خام فروش وان فن آورانه باشد.
    • یادداشت 3 DE ۲۳:۰۸ - ۱۴۰۳/۰۲/۰۵
      0 0
      گرچه ایران کشوری مستعمره نبود ولی تحت سیاست سلطه امپریالیسم، بویژه انگلیس و سپس آمریکا، قرار داشت. آغاز دهه 40 با "توصیه" امپریالیسم آمریکا "رفرمی" بنام "انقلاب سفید شاه و ملت" اجرا شد. تقسیم کار جهانی برای ایران صادرات مواد معدنی، بویژه نفت وگاز، و واردات کالاهای مصرفی و بخشاً سرمایه ای بود. با گسترش مناسبات سرمایه داری، بورژوازی و بخش وسیعی از خرده بورژوازی به ساختار اجتماعی ایران افزوده شد. این بورژوازی "طبیعتاً" تقسیم کار جهانی خود را پذیرفت و گذشته از صادرات مواد اولیه بخشی از ارزش افزوده تولید شده بوسیله کارگران و زحمتکشان ایران را به کشورهای امپریالیستی انتقال میداد (و میدهد). با جنبش نیمه دوم دهه پنجاه و قیام 57 این رابطه کماکان ادامه دارد، تنها کارگزار سیاسی آن تعویض شد. تولیدی هایی که پیش از 57 خصوصی بودند و بوسیله "بنیاد مستضعفان" مصادره شدند و بعدها به بخش خصوصی / خصولتی واگذار شدند و یا شرکتهایی که بعد از 57 دولتی ساخته شدند و بعد خصولتی شدند (مانند فولاد, پتروشیمی، ...) همگی این تقسیم کار را اجرا میکنند، یعنی بخشی از ارزش افزوده تولید شده را بصورت "قانونی"به کشورهای ...
    • یادداشت 4 DE ۲۳:۱۰ - ۱۴۰۳/۰۲/۰۵
      0 0
      ... امپریالیستی منتقل میکنند و بخشی که میبایست در ایران میماند و کمی در بهبود نیروی مولده هزینه میشد، چنین نمیشود و به بهانه تحریم و بی ثباتی قیمت ارز "غیر قانونی" در کشورهای امپریالیستی میماند (انباشت سرمایه برای دست اندرکاران، هنگامیکه کشور را برای همیشه ترک میکنند). با این روند بورژوازی شکل میگیرد که هیچ دلبستگی به فرایند تولید و بهبود نیروی مولده برای رقابت جهانی ندارد. نتیجه آن عقب ماندگی در فن آوری خواهد بود. ولی او توان رقابتش را با پایین بودن غیر قابل قیاس هزینه تولید (تقریباً مجانی بودن انرژی، "خوراک" پتروشیمی ها و نیروی کار) جبران میکند. چنین بورژوازی حتی دغدغه ادامه حیات سیاسی نظام کارگزارش را نیز ندارد. او همواره در حال گذار است! با این ارزش افزوده باد آورده او میتواند لشگری از رسانه ها (دنیای تجارت، دنیای اقتصاد، اکو ایران، ...) و ژورنالیسم را به خط کند و همراه با "دولت در سایه"، اتاق بازرگانی، روند انتقال ارزش افزوده به خارج را توجیه کند. در این فرآیند بخشی از خرده بورژوازی، بویژه مرفه، نیز منتفع میشود و همانند بورژوازی هیچگونه دلبستگی به کشور مبدا ارزش افزوده ندارد ...
    • یاد داشت 5 DE ۲۳:۱۲ - ۱۴۰۳/۰۲/۰۵
      0 0
      ... بلکه شیفته مقصد آنست. اگر تیم ملی کشور "مبدا"، که او ناخواسته و بی ربط در آن زندگی میکند، به تیم ملی کشور "مقصد"، در حقیقت تیم ملی او، ببازد، ممکن است از خوشحالی سکته کند! اگر این موضوع انتقال ارزش افزوده را در نظر نگیریم سرمايه در ایران همانند کشورهای متروپل یک رابطه‌اى اجتماعى است که در آن ارزش افزوده توليد ميشود. به زبانی دیگر در ایران هم توليد سرمايه‌دارى بمثابه وحدت پروسه توليد و پروسه توليد ارزش افزوده است. این رابطه اجتماعی در پول، کالا و یا ابزار تولید نمود پیدا میکند. پول، کالا و ابزار تولید اشکال وجودی آن رابطه اجتماعی اند. پروسه کار پیش شرط هر نظام تولیدی است و وجود اضافه محصول شرط ضروری وجود همه جوامع طبقاتی است. تقابل کار مزدى و سرمايه و توليد ارزش افزوده بر مبناى آن، جوهر رابطه سرمايه داری است. توليد ارزش افزوده بر مبناى استثمار کار مزدى اساس و جوهر هر نظام سرمايه‌دارى، خواه در کشور متروپل و خواه در کشور پیرامونی، است.
    • یادداشت 6 DE ۲۳:۱۴ - ۱۴۰۳/۰۲/۰۵
      0 0
      در همه این کشورها ارزش درونمايه قيمت است و قيمت نمود ویژه و ناگزير تجلى ارزش است که خود میتواند بر اساس مقوله کار مجرد اجتماعاً لازم توضيح داده شود. مسأله کلیدی اما انتقال ارزش افزوده از شاخه ای به شاخه دیگر و از کشوری به کشور دیگر است. بنا بر این از این نظر تفاوتی بین کشورهای سرمایه داری وجود ندارد بلکه تقسیم کار جهانی و انتقال ارزش افزوده تولید شده در داخل به خارج و یا غارت منابع طبیعی از سوی قدرتهای امپریالیستی با همکاری بورژوازی "خودی"، رابطه سرمایه داری ایران با سرمایه داری جهانی را تبیین میکند. اگر تمامی سیاست های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ایران را بر این مبنا مورد ارزیابی قرار دهیم هیچ تناقض، "سو مدیریت" و یا "سو تصمیم گیری" نمیبینیم. همه چیز به روال "طبیعی" است! منتقدین همانند آقای مومنی و یا تارنمای "تحریریه" چنین نمی نگرند. بنا بر این آینه شکستن چرا؟!
    • یادداشت 7 DE ۲۳:۱۶ - ۱۴۰۳/۰۲/۰۵
      0 0
      آیا همه بخش های سرمایه داری ایران اینگونه است؟ به نظر میرسد چنین نیست. بطور نمونه صنایع دولتی دفاعی، قرارگاه سازندگی و یا بعضی از پالایشگاه ها که بطور عمده ارزش افزوده تولید شده در آنها در داخل میماند و میتواند بخشی از آن هزینه بهبود فن آوری شود. گرچه با توجه به کل سیاست های اقتصادی-اجتماعی نظام در اینجا هم فساد شکل میگیرد ولی در مقایسه با بخش های مورد بحث واقع شده نسبتاً "ملی" اند. همین موضوع یعنی کرنش نکردن در برابر تقسیم کارامپریالیستی، علت اساسی تضاد با بخشی است که این تقسیم کار "جهانی" را پذیرفته است. از این جاست که هر دو در سطح فرهنگ و سیاست، بویژه سیاست خارجی، با هم درجدل اند. به این ترتیب میتوان موضوعات مطرح شده، همچون سازش با "کدخدا"، دخالت نکردن میدان در دیپلماسی، پذیرش بی چون و چرای برجام ها، دخالت نکردن در منطقه، ظریف ها (هر دو، جواد و امیر!)، زیبا کلام ها، غنی نژادها، نیلی ها، سریع القلم ها، ... را دریافت. آینده نه چندان دور نشان خواهد داد کدامیک بر دیگری چیره خواهد شد. همزیستی ایندو جامعه را مسالمت آمیز نخواهد کرد، بر عکس بحران زاست، بحرانی وجودی.
    • یادداشت 8، (پایان) DE ۲۳:۱۹ - ۱۴۰۳/۰۲/۰۵
      0 0
      سخن بر سر این نیست که هیچگونه قشربندى‌هاى عينى و مادى‌ در درون کل سرمايه اجتماعى ایران نباید وجود داشته باشد و در سطح طبقاتى مبناى عينى وجود اقشار متفاوت بورژوازى نفی شود بلکه، همانند کشورهای متروپل، نمیتوانند در دراز مدت دو سیاست، بویژه سیاست خارجی (که هم آهنگ با سیاست داخلیست)، کاملاً متضاد را دنبال کنند. این هدف هنگامی میسر خواهد بود که موقعیت بورژوازی ایران در بازار جهانی و رابطه اقشار متفاوت آن با سرمایه های خارجی تبیین شود. این رابطه با چگونگی تولید ارزش افزوده در ایران، ماندن و یا انتقال آن به خارج تعیین تکلیف میشود. اگر طرف "ماندن ارزش افزوده در ایران" بخواهد بر طرف "انتقال آن به خارج" چیره شود، با توجه به توازن نیروها (اقتصادی، پایه اجتماعی و پشتیبانی جهانی) که به نفع دومیست، راهی ندارد که نیروی خیلی بزرگ و تولید کننده ارزش افزوده، کارگران و زحمتکشان، را به میدان آورد.