به گزارش تحریریه، حمیده سلامتی شهروند ایرانی که مدتی ساکن کشور دانمارک بود و برخلاف قوانین انسانی و بین المللی فرزند وی از ایشان گرفته شده است برای اعتراض به وزارت خارجه حاضر شد که به شکل گیری تنش و درگیری هایی انجامید.
کارشناس میز بین الملل تحریریه با حمیده سلامتی معروف به مامان داریوش تماس گرفت که روایت وی تقدیم مخاطبان می شود. طبیعی است که در صورت وجود توضیحاتی از سوی وزارت امور خارجه یا نیروی انتظامی؛ با عنایت به اصول اخلاقی و حرفه ای منتشر خواهد شد.
سلام وقت بخیر سلامتی هستم مامان داریوش. همانطور که در جریان هستید بیش از۲ساله اومدم ایران و هرماه میام وزارت خارجه برای تجمع، اعتراض، پیگیری و...
و هربار وعده ای مبنی بر پیگیری های جدی به ما داده میشد. درحالیکه بنده و همسرم ساکن ایران هستیم داریوش تنها در دانمارک اسیر هست. طبق قوانین بین المللی و کنوانسیون حقوق کودک، داریوش باید تحویل سفارت کشور متبوع خودش بشه، اما بدلیل تعلل و خودفروختگی برخی مسوولین، هنوز این کار به سرانجام نرسیده است در حالیکه صدها و هزاران کودک و مادر ایرانی در حال تباه شدن در کشورهای مختلف غربی هستند.
چهارشنبه هفته گذشته، مجددا به همراه مادرم با پلاکارد به وزارت مقابل درب شماره یک سمت سی تیر، مراجعه کردم. بعد از حدود ۱۰ دقیقه دو مامور با موتور آمدند، در حالیکه داخل صحن ماموران امنیتی تردد داشتند و نگهبانی نیز در جای خودش مستقر بود، یکی ازین دو مامور موتور سوار، با بی ادبی به سمت من و مادرم آمد و خواست تا از آنجا برویم درحالیکه طبق اصل ۲۷ قانون اساسی تجمعات مسالمت آمیز بدون حمل سلاح ازاد هست، بنده و مادرم با چند پلاکارد در دست را مجبور کردن جای دیگری بایستیم. آقایی که با دوستانش در حال عبور بود خواست پلاکارد را بخواند که باخشونت و برخورد تند همین مامور روبرو شد، بهش گفت ازینجا برو اینجا ممنوعه بایستی. اون آقا هم بهش گفت درست حرف بزن به توچه کجا وایسم مگر چکار کردم دارم پلاکارد میخونم، و اینجوری درگیری بالا گرفت و آقای معترض با ۱۹۷ و چند سرهنگ تماس گرفت و ازین مامور پلیس، بخاطر بی احترامی و سواستفاده از موقعیت نظامی، شکایت کرد بعدا مشخص شد اون آقا رئیس بانک بود و بسرعت شکایت رسیدگی شد و از دور می دیدم که دارند از حراست بیرون می آیند و شروع به توبیخ کردن پلیس خاطی کردن.
من و مادرم کناری بودیم به همراه پلاکارد که ناگهان پلیس بشدت عصبانی آمد و گفت که جمع کن ببینم و از دست من و مادرم پلاکارد رو کشید و تنش بالا گرفت ... من و مادرم حالمون بد شد که همانجا با ۱۹۷ تماس گرفتم و من نیز مثل اون کارمند بانک شکایت کردم اما نتیجه ندیدم!
روز شنبه مجدد ساعت ۹ وزارت خارجه بودم که این بار وسط سه راهی ملل متحد ایستادم روبرو دانشکده. اندکی نگذشت دو نفر موتور سوار وارد شدن و هنوز نایستاده بودن که با خشونت تمام از دست مادرم چوب پلاکارد را کشید و گفت این چیه باز اومدین اینجا جمعش کن و.....که ادامه رو کامل در صوت هم دارم و در صورت درخواست مسئولین مربوطه حاضر به ارائه می باشم.
پایان/
نظر شما