یک - بیش از ٩٩ درصد مردم تهران به گونه ای بیزینس نمی کنند که منجر به خلق ثروت دلاری شود، کمی صریح تر، بیزینس تهران بگونه ای نیست که برای کشور دلار بیآورد.
دو - تعدادی از مردم تهران، برای صیانت از دارایی خود در مقابل تورم، خرید دلار و طلا را بهترین گزینه می دانند.
رفتار این تعداد از تهرانی ها، تقاضا برای دلار را در اقتصاد بالا می برد.
سه - شش میلیون ایرانی در خارج از کشوراند که شمار زیادی از آنها به درجات مختلف در ایران سرمایه گذاری کرده اند و حال با افزایش نرخ دلار، ارزش سرمایه گذاری آنها در داخل به دلار ٢٠ درصد سال ٩۶ است و احساس زیان می کنند و در حال تبدیل ثروت خود در داخل به دلار و خروج سرمایه خویش از کشورند این روند منجر به افزایش بیشتر نرخ دلار می شود.
چهار - ایرانیان مقیم خارج اگر بخواهند سرمایه خود را از کشور خارج کنند نمی توانند دلار از کانال قانونی خریداری کنند و باید به بازار دلار قاچاق، مراجعه کنند.
چهار- مقامات بانک مرکزی، اظهار می کنند تقاضا برای دلار قاچاق کمتر از ده درصد از کل تقاضا برای ارز است در حالیکه تقاضا برای تامین ارز جهت همین دو دسته، یعنی کسانی که برای صیانت از دارایی خود به خرید دلار قاچاق می پردازند و خروج سرمایه به وسیله ایرانیان خارج از کشور، خیلی بیشتر از ١٠ درصد از کل تقاضاست.
نتیجه گیری: این سه دسته که دسته اول با بیزینس خود دلار برای کشور نمی آورد و دو دسته دیگر که باعث افزایش تقاضا برای دلار و افزایش قیمت آن می شوند، در عمل باعث می شود تا ثروت این سه دسته بیشتر آب شود.
این دو دسته آخر منهای دسته اولی ها، برای فقیرتر کردن هم، مسابقه گذاشته اند.
البته دسته دوم و سوم با هجوم برای خرید دلار و گران تر کردن دلار، خود را هم بیشتر فقیر می کنند.
بانکها برای غرق شدن با پرداخت سود سپرده بیشتر از توان خود، با هم مسابقه گذاشته اند، سه دسته هم در داخل برای فقیرتر کردن خود و دیگران وارد مسابقه شده اند.
وقتی بانکها نتوانند سود سپرده بالا را پرداخت کنند برای جبران کسری متوسل به بانک مرکزی می شوند و بانک مرکزی اسکناس چاپ می کند و کسری بانکها را تامین می کند پرداخت سود سپرده از محل منابع بانک مرکزی به افزایش نرخ دلار به فاصله ١٠٠ روز منجر می شود.
این بازی جهان سومی هم دارد: چین، این کشور به جهان بیکاری صادر می کند.
باید نگاه مربعی داشت تا بازی را بهتر فهمید.
پایان/
نظر شما