طمع برخی سرمایه داران برای افزایش سرمایه های خود موجبات آن شده که صنعت کثیف محیط زیست انسان ها را تهدید کند و امروزه با افزایش تهدیدات طبیعی انسان با اصلیترین چالش یعنی خطر دگرگونی محیط زیست مواجه است.
خودداری برخی کشورها در راس آن آمریکا از کاهش تولید گازهای گلخانه ای و تخریب اوزون وهمچنین گرمتر شدن زمین موجبات به هم خوردن کل چرخه طبیعی زیست انسان ها گشته و به همین دلیل امروزه مشاهده می کنیم بلایای طبیعی به کل جهان سرایت کرده، در برخی جاها این بلایا به صورت سیل و برخی جاهای دیگر خشک شدن زمین و برخی جاها به صورت طوفان های موسمی و یا زلزله یا .. خود را نشان می دهند.
هر چه قدر هم کشوری ادعا داشته باشد که قدرت آنچنانی دارد نه می تواند در مقابل این بلایای طبیعی بایستد و نه می تواند حتی آنها را پیش بینی دقیق کند.
نمونه اش هم امروزه ایالات متحده آمریکا است که با طوفان یخبندان بی سابقه مواجه است.
یا مناطق مختلف خاورمیانه که روزی روزگاری سرسبز بودند و امروزه با خشکسالی مواجه هستند یا آلودگی هوا یا...
برخی کارشناسان محیط زیست باور دارند که آب شدن یخ های قطبی موجبات این می شود که حتی برخی ویروس ها که هزاران سال متمادی زیر کوه های یخ قطبی اسیر شده بودند آزاد شوند و طبیعتا دومین چالش بشریت یعنی همانا انتشار انواع وبا و مریضی ها در جهان راه بیافتد.
همزمان با دگرگونی های زیست محیطی شاهد آن هستیم که امروزه فیروس هایی مانند کرونا کل جهان را در بر می گیرد و هیچ کس در جهان از این ویروس ها در امان نیست.
گو اینکه برخی کارشناسان باور دارند این ویروس ها در آزمایشگاه های سلاح های بیولوژیک آمریکایی تولید شده اند و خوب در اوکراین مستنداتی از آزمایش های محرمانه آمریکایی ها روی تولید چنین ویروس هایی که نژاد های خاصی از انسان ها را هدف بگیرد به دست آمد.
به هر صورت این ویروس ها هم نه توانمندی نظامی و نه مالی کشورها برایشان مهم است و مشاهده می کنیم که کل جهان را در بر می گیرند و جان همه انسان ها را به خطر می اندازند.
به وجود آمدن این دو چالش به صورت همزمان موجبات به وجود آمدن چالش بحران های اقتصادی در سرتاسر جهان گشته.
امروزه کل کشورهای جهان با چالش های مختلف اقتصادی مواجه هستند و نمی دانند با این مشکلات اقتصادی چه کار کنند و بسیاری کشورها امروزه در مرز فروپاشی اقتصادی هستند، امری که در صورت اتفاق افتادن می تواند در نهایت موجبان بحران های انسانی و حتی جنگ های مختلف و بلاهای مختلف گردد.
به هر حال وقتی که انسان ها در محدوده ای گشته می شوند حاضر می باشند برای بقای خود دست به هر کاری بزنند و اولین کاری که انجام می دهند بحث دزدی و سرقت و انواع و اقسام جنایات است اما کم کم این مساله به حمله فقیران به سمت کشورهای ثروتمند تر به عنوان مهاجرت و یا کوچ انسانی تبدیل می شود و اگر کشورهای ثروتمندتر بخواهند جلوی اینها را بگیرند کار به بحران های انسانی و یا حتی جنگ ممکن است کشیده شود واگر هم جلوی اینها را نگیرند ورود سیل مهاجران می تواند اقتصاد آنها را نیز به خطر بیاندازد.
همین جریان را امروزه در حمله موج مهاجران از غرب آسیا و آفریقا به سمت اروپا را شاهد هستیم.
مضاف بر همه اینها به دلیل اینکه آمریکا به تعهدات خود در باره دلار پایبند نبود امروزه بسیاری از کشورها به سمت تبادلات مالی با ارزهای محلی روی آورده اند، امری که کم کم می تواند سلطه دلار بر اقتصاد جهانی را تضعیف کند، اما نکته مهم در این باره این است که به همان نسبت که مردم آمریکا از بی اعتبار شدن دلار ضرر خواهند کرد مردم دیگر کشورها هم ضرر خواهند کرد، چون آمریکایی ها طی چند دهه اخیر دلار را به کاغذ پاره های بی ارزشی تبدیل کرده اند که وابسته شده به بدهی های آمریکا به دیگر کشورها و اگر اعتبار ضمنی این کاغذ پاره از بین برود همه کشورهایی که پشتوانه مالی و اقتصادی شان دلار است هم متضرر خواهند شد.
چالش چهارم که بحث تلاش آمریکا برای حفظ اقتدار خود به عنوان تک ابر قدرت جهان است، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی وبه هم خوردن فضای دو قطبی جهانی، آمریکا به جای اینکه تلاش کند یک نظم جهانی مناسب برای بقای بشریت ایجاد کند تلاش کرد تا تسلط خود بر دیگر کشورها را گسترش دهد و به سمت سرقت ارزاق دیگران برود.
در واقع طمع سرمایه داران و ساختار سرمایه داری آمریکایی موجبات آن را فراهم کرد تا جنگ های متعدد در سرتاسر جهان راه بیافتد و ملیونها انسان جان خود را از دست بدهند وجهان با چالش های جدید از جمله بحث انتشار گسترده سازمان های تروریستی مخوف و بی نظمی مواجه گردد.
آمریکایی ها برای اینکه اهداف خود در سلب ارزاق دیگر کشورهای جهان را محقق کنند حتی به متحدین خود رحم نکردند و شاید بتوان گفت بلاهایی که سر کشورهای اتحادیه اروپا و شهروندان آنها می آید نمونه بارزی از این حرس و طمع آمریکایی است.
این ماجرا به حدی بر مردم کشورهای متحد آمریکا فشار آورده که مشاهده می کنیم حتی صدای برخی سیاستمداران اروپایی هم در آمده و حتی کشورهای عرب که تا چند صباح پیش جسارت نه گفتن به آمریکا را نداشتند دیگر حاضر نیستند به خواسته های آمریکا تن دهند.
ماجرای جنگ در اوکراین هم یکی از نتایج اولیه این سیاست آمریکا به حساب می آید اما این جریان می تواند اول کار باشد و امروزه مشاهده می کنیم آمریکایی ها با گسترش سیاست های خصومت وار خود بر علیه دیگر کشورها مثل جریان تحریم ها بر علیه ایران و ونزولا و چین و ... موجبات آن را فراهم کرده اند که اینها هم به فکر آن باشند که به زودی احتمالا نوبت آنها هم خواهد رسید و خود به خود همین ماجرا جهان را به دو گروه تقسیم کرده، گروهی که برای بقای خود مجبور هستند دیر یا زود کاری کنند و گروهی که تصور می کنند با همراهی با آمریکا از گزند حرس و طمع آمریکایی ها دور خواهند بود.
اجبار اروپایی ها به خرید انرژی از آمریکا با بیش از هشت برابر قیمت انرژی ای که آنها از روسیه تهیه می کردند کم ترین تاوانی است که شهروندان کشورهای همسو با آمریکا مجبور هستند متحمل شوند.
برای اولین بار پس از جنگ جهانی دوم کشورهایی مانند ژاپن و آلمان به سمت تقویت بنیه نظامی خود می روند و ده ها ملیارد دلار برای سرمایه گذاری در بنیه دفاعی خود هزینه می کنند.
با توجه به توانمندی صنعتی ژاپن و آلمان همه می دانند در صورت شروع مسلح شدن این دو کشور اینها توانمندی بالقوه بالایی برای تولید انواع و اقسام تسلیحات مدرن و پیشرفته را دارند و تصور اینکه اینها تا ابد الدهر در گردانه متحدین آمریکا باقی خواهند ماند تصوری ساده لوحانه بیش نیست، کینه وخصومت مردم این کشورها نسبت به آمریکایی ها کم از مردم افغانستان و عراق و لیبی و... نیست و کافی است اینها دوباره بخواهند قدرت بگیرند.
با توجه به این شرایط به نظر می رسد آنهایی که دلواپس بشریت هستند باید هر چه سریعتر در سال جدید به فکر باشند که چه باید کرد، این چالش ها که عمدتا ایالات متحده ایجاد کرده می تواند موجودیت کل بشریت را به خطر بیاندازد.
منبع: اسپوتنیک
پایان/
نظر شما