"در زمان جنگ داخلی آمریکا، برده ای بنام پیتر برای ساخت راه آهن برای جبهه جنوبی از خانواده اش جدا می شود. در همان زمان آبراهام لینکلن لغو برده داری را اعلام میکند. اما جبهه جنوبی همچنان به اعمال خشونت نسیت به بردگان ادامه می دهد. برخورد با بردگان انقدر بیرحمانه و خشن است که موجب می شود پیتر به همراه تعدادی از بردگان فرار کند. در پی این فرار تعدادی شکارچی آدم به دنبال آنها میروند..."
در همان ابتدای فیلم اعلام می شود این فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است. بر همین اساس پیتر شخصیت محوری فیلم بوده و همه چیز باید حول محور این شخصیت شکل بگیرد. در حقیقت بیننده قرار است در یک سفر دلهره آور سیر تحولی شخصیت پیتر و رهاشدن او از سختی ها و در نتیجه رستگاری پیتر را مشاهده کند.
در یک درام مهمترین عناصر، شخصیت و هدف است که در این فیلم پیتر به عنوان شخصیت مرکزی پیرنگ به دنبال رهایی است تا در انتها آرامش و تعادل را به زندگی خود بازگرداند.
اما متاسفانه فیلمساز به هیچ عنوان پیتر را برای ما پرداخت نمی کند. از ابتدای فیلم تنها چیزی که درباره پیتر نشان داده می شود این است که او خانواده داشته و به وجود و کمک خدا اعتقاد دارد؛ همین!
با اینکه فیلمساز تلاش کرده دو عنصر خانواده و خدا را محرک اصلی پیتر برای رهایی معرفی کند، میزان علاقه وی به خانواده و عمق اعتقاد او به خدا را که از ابعاد بسیار مهم شخصیت پیتر است، نشان نمی دهد.
صحنههای مبارزه و تعقیب و گریز از مهمترین عناصر ژانر تریلر است ولی فیلمساز با آنکه تلاش کرده با متمرکز شدن بر عناصر تریلر، اکشنی دلهره آور را خلق کند بدلیل نبود عنصر تعلیق تلاش وی الکن می ماند.
حتی در اوج تعقیب و گریزهای فیلم (در مرداب و سکانس ورود پیتر به خانه در حال سوختن) که برای فیلمساز موقعیت بسیاری خوبی را فراهم می کند تا تعلیق خلق کند، فیلمساز به هیچ وجه از این فضا استفاده نمی کند.
تنها عناصری که فیلمساز اصرار دارد در فیلم بشدت نشان داده شود خشم و خشونت بی حد است؛ چه از طرف پیتر و چه از طرف دشمنان او؛
از زمان ورود او به لوکشن ساخت راه آهن به صورت ممتد ما با خشم و خشونت از سوی جنوبی ها نسبت به بردگان روبرو هستیم. زمان فرار نیز این خشم و خشونت از طرف پیتر و دوستانش به نمایش درمی آید. در تعقیب و گزیر نیز این دو عنصر بین پیتر و دوستانش، و نیز شکارچیان آدم بسته به موقعیت داستان نشان داده می شود.
حتی بعد از پیوستن پیتر به نیروهای آبراهام لینکلن، بجای آنکه فیلمساز شخصیت و هدف پیتر را بسط دهد و او و هدفش را نمایی کلی از بردگان بدنبال آزادی نشان دهد، همچنان بر دو عنصر خشم و خشونت تاکید دارد. در سکانسی که سربازان سیاه پوست سعی دارند به سمت مقر جنوبی ها حرکت کنند گویی تعدادی ربات در حال نبرد هستند که به سمت نقطه ای خاص حرکت می کنند. نه احساسی را مشاهده می کنیم و نه بیان هدفی والا.
در حقیقت فیلم Emancipation بر خلاف عنوان خود به هیچ وجه نمی تواند رهاسازی و رستگاری بردگان از بند ظلم را با محوریت شخصیت پیتر نشان دهد. چراکه فیلم فاقد سیر تحولی شخصیت اصلی با هدف نمایش رهایی و رستگاری است.
پایان/
نظر شما