فردا چهارشنبه رئیس جمهور ایران به روسیه سفر میکند. نگاهها به این سفر متفاوت است. عدهای گزاره «تاریخی» بودن سفر را تبلیغ میکنند و برخی دیگر آن را «بیاهمیت» جلوه داده و در راستای جنجال دیدارهای نماینده روسیه در مذاکرات وین با روبرت مالی تفسیر میکنند. واقعیت این است که نگاه به سیاست خارجی و روابط منطقهای و بینالمللی ایران مفروض ثنویت شرقی و غربی در ناخودآگاه جامعه ایرانی است. عدهای کلا خواهان کنار گذاشتن جهان غرب هستند و برخی دیگر شرق. اما روابط بینالملل تابع اصول و ضوابط متعارف و تعریف شدهای است که جایگاه لازم خود را در سیاست خارجی ما ندارد و بخش اعظم مشکلات در روابط خارجی به همین عامل بر میگردد.
منافع ملی یک کشور قطب نمای روابط خارجی آن است؛ اما با توجه به موازنههای جهانی قدرت معطوف به تعدد کانونهای آن میان شرق و غرب، نوعی موازنه مثبت در روابط با این دو کانون میتواند تامین کننده این منافع باشد. همچنین موقعیت جغرافیایی ویژه ایران میان شرق و غرب و تجربههای تاریخی معطوف به آن که اکثرا تلخ بودهاند، خود این موازنه را به یک ضرورت تبدیل کرده و میتواند کشور را از وجه المصالحه قرار گرفتن در نتیجه ساخت و پاختهای پشت پرده مصون نگه دارد. اما با توجه به این که این دو بلوک در عین نزاع مستمر، روابطی قوی نیز به ویژه در حوزه اقتصادی دارند و تنشهای خود را مدیریت میکنند، روابط نامتوازن با شرق و غرب بیشتر کشور را آسیب پذیر میکند و در موقعیت وجه المصالحه در بزنگاهها قرار میدهد. به موضوع سفر رئیسی به روسیه که برگردیم، احتمالا ایشان در این سفر به دنبال قراردادهای نظامی کلانی با کرملین باشد.
این بعد سفر در کنار تقویت مناسبات اقتصادی برای ایران از اهمیتی ویژه برخوردار است. کالاهای نظامی روسیه که ایران علاقمند به خرید آنهاست، از نسلهای پیشرفته هستند؛ همچون سوخوی 35 و سامانه اس 400.
اما پرسش این است که آیا روسیه قراردادهای نظامی با ایران برای فروش تسلیحات پیشرفته امضا میکند؟ پاسخ مثبت است. اما پرسش دیگر این است که آیا روسیه این سلاحها را به ایران تحویل خواهد داد؟ پاسخ غالبا منفی است. عوامل متعددی مانع تحویل این سلاحها میشود، از مخالفت آمریکا با لغو دستور اجرایی تحریم تسلیحاتی گرفته تا پیچیدگی روابط منطقهای روسیه به ویژه با اسرائیل. در واقع تجربه خرید اس 300 سنجه خوبی است. از این رو، فشارهای آمریکا و اسرائیل به احتمال زیاد مانع فروش جنگافزارهای بسیار پیشرفته شود. اما این که با این وجود، چرا روسیه این قراردادها با ایران را امضا خواهد کرد. دلیل آن این است که مسکو با درک مخالفتهای احتمالی جدی با فروش این تسلیحات به ایران، احتمالا با هدف بالا بردن قدرت چانهزنی خود در سطوح منطقهای و بینالمللی برای امتیازگیری، این کار را میکند.
روسیه و ایران در تنش با غرب اشتراک منافعی دارند. این اشتراک سیاسی و تا حدودی امنیتی است. اما تجربه عملی نشان داده است که روسیه با ایران تعارض منافع امنیتی هم دارد و کفه این نوع منافع احیانا در روابط با برخی بازیگران منطقهای چون اسرائیل به دلایلی سنگینتر است. در واقع، بیتفاوتی مسکو به حملات مستمر اسرائیل در سوریه و رای مثبت مسکو به قطعنامههای پیشابرجامی علیه ایران به همین تعارض بر میگردد.
همچنین تنش مشترک ایران، چین و روسیه با غرب، برگردانی در جهت اشتراک منافع اقتصادی پیدا نکرده است و اصولا هم این اتفاق نمیافتد. به این علت که اقتصاد در دنیای مدرن در سایه بینالمللی شدن آن تا حدود زیادی جدا از سیاست راه خود را میرود و ایران با گره زدن همه چیز به سیاست مسیری معکوس را پیموده است. از این رو است که چین و آمریکا با وجود نزاع فیمابین، اما چین بزرگترین شریک تجاری آمریکاست و امروز با بیش از یک تریلیون دلار دومین سرمایه گذار خارجی اوراق بهادار آمریکاست. همچنین آمریکا جزو سه شریک اقتصادی نخست چین است. اینجاست که در این تنش مشترک از حیث اقتصادی چیزی عاید ایران نمیشود و حتی چین و روسیه به خاطر بین المللی بودن اقتصادشان به تحریمها علیه ایران پایبند بودهاند. برخیها به اشتباه جنس تحریمهای آمریکا علیه ایران را با تحریمهای آن علیه چین و روسیه یکی میدانند؛ در حالی که اساسا اقتصاد چین به علت در هم تنیدگی با اقتصاد آمریکا و اروپا تحریمناپذیر است.
در واقع این احساس نیاز متقابل، تنش میان این بازیگران را کنترل و مدیریت میکند؛ اما شکل سیاستورزی خارجی ما و تحریمها احساس نیاز به ایران را نزد طرفهای روابط به شدت کاهش و به رقبای دیگر شیفت داده است. بازگرداندن احساس نیاز "راهبردی" در "درازمدت" به شکلی متناسب موقعیت ژئوپلتیک ایران نیازمند طرحریزی دیگری است که تا این اتفاق نیفتد، چندان نباید انتظار انتفاع جدی در مناسبات خارجی را داشت.
پایان/
نظر شما