به گزارش تحریریه، از یک ماه پیش در ژانویه، پیشبینیهایی از رشد تولید ناخالص داخلی آمریکا در سال ۲۰۲۱ بیان شد. در آن زمان، اتفاقنظر وجود داشت که سال خوبی با رشد ۴.۲ درصدی در چشمانداز این سال دیده میشود.
در حالی که هر رشد قابل قبولی پس از سال ۲۰۲۰ مورد استقبال قرار خواهد گرفت، بسیاری اعتقاد دارند ۴.۲ درصد بیش از حد پایین است و بنابراین پیشبینی بهتری برای تولید ناخالص داخلی، براساس «تقاضای پنهان» و حداقل یک تریلیون دلاری صورت خواهد گرفت که آنرا «پول خرج نشده» در حسابهای بانکی آمریکاییها مینامیم. این همان پولی است که مردم آن را پسانداز نمیکنند چون پسانداز کردن پول یک عمل عمدی است و مطمئنا همه ترجیح میدادند که پیشتر این پول نقد را خرج کنند.
در عوض مردم فقط در سال گذشته در خانه نشستهاند و کمتر کار کردهاند. بنابراین، رشد تقاضای پنهان میتواند بهتر از ۴.۲ درصد باشد. دو هفته پیش، اکثر استراتژیستهای «بانک آو آمریکا» تخمین خود را برای رشد ۲۰۲۱ به بیش از ۵ درصد رساندند. هفته گذشته «گلدمن ساکس» با تخمین رشد ناخالص داخلی ۷ درصدی بیشترین برآورد را داشت. هفت درصد بیشترین تخمین رشد سالانه در ۴۰ سال گذشته است.
احتمالا متوجه شدهاید که بازار سهام آمریکا اخیرا کمی ضعیف و سست بوده است. اگر به خط خبری رسانههای مالی گوش دهید، چیزهایی در مورد انتظارات افزایش تورم، افزایش بازده اوراق قرضه (که به معنای کاهش قیمت اوراق قرضه است) شنیده می شود که همه اینها بیانگر کاهش ارزش سهام است.
همه اینها نگرانیهای معتبری است. هیچکس نمیخواهد شاهد تورم باشد و بانک فدرال نیز در نوعی مبارزه با این معضل اقتصادی به سر میبرد. گمان میرود که بانک فدرال احتمالا در این مبارزه شکست خواهد خورد و سرمایه گذاران نیز ضرر میکنند.
یک نظریه میگوید در برخی از مواقع، افزایش بازده اوراق قرضه به رقابت برای سهام تبدیل میشود. اما هنگامی که سرمایهگذاران محافظهکار میتوانند همان بازده سهام را دریافت کنند، چرا ریسک اضافی برای خرید سهام را قبول میکنند؟ این نکته معمولا زمانی گفته میشود که بازده اوراق قرضه ۱۰ ساله یکسان یا بالاتر از بازده شاخص S&P ۵۰۰ است. در حال حاضر، S&P ۵۰۰ کمی بیش از ۱.۵ درصد سود را ارائه میکند و این مقدار برای اوراق قرضه ۱۰ ساله کمی کمتر از ۱.۵ درصد است.
قواعد بازار سهام
تعریف اصلی تورم، افزایش نقدینگی و تقاضای زیاد در برابر عرضه کم کالاها است. به نظر نمیرسد این مساله در حال حاضر وجود داشته باشد اما با در نظر گرفتن چند تریلیون دلار نقدینگی در حاشیه و بیشتر شدن انگیزه در سال جاری احتمال ایجاد تورم وجود دارد.
حال سوال این است که چرا برخی با مطرح کردن این موضوعات افراد را از سرمایهگذاری میترسانند؟ چند دلیل برای نترسیدن از آینده و تورم وجود دارد.
تخست اینکه، آیا این افراد در سخنان هشدار دهنده خود در مورد تورم هیچ اشارهای به رشد ۵ تا ۷ درصدی تولید ناخالص داخلی کردهاند؟ احتمالا نه. این رشد تا حد زیادی منجر به خنثی سازی تورم میشود.
آیا قیمتها با رشد ۷ درصدی افزایش مییابد؟ بله، اما دستمزد نیز افزایش خواهد یافت و مشاغل، هزینهها، هزینههای سرمایهای، سرمایهگذاری و موضوعات دیگر نیز به دنبال آن رشد خواهند کرد. وقتی قیمتها بر اثر رشد فعالیت اقتصادی افزایش مییابد به آن تورم نمیگویند. این انفجار در رشد تولید ناخالص داخلی میتواند یک پدیده جهانی باشد.
سوال بعدی که مطرح میشود این است که آیا باید پیش از این رخدادها سهام خود را بفروشیم؟
شما میدانید که هدف سرمایهگذاری خرید در قیمت پایین و فروش در قیمت بالا است؟ خب، قیمت سهام دقیقا برای مدتی بسیار پایین بوده است. آنها میدانند که چه اتفاقی دارد میافتد، بنابراین آنها سعی دارند شما سهم خود را به فروش برسانید. آنها کمی ترس در بازار ایجاد میکنند و بنابراین قیمتها کاهش پیدا خواهند کرد، از این طریق سهامها را حداقل میتوانند با قیمت پایینتر بخرند.
همیشه این فکر خوبی است که وقتی سهام شما سود بالایی دارید مقداری از سود خود را از بازار خارج کنید. به این ترتیب هم سود خود را ذخیره کردهاید و هم برای فرصتهای جدید و خرید در قیمتهای پایینتر پول نقد در اختیار دارید.
اما واقعیت این است که سود کلان با نگه داشتن سرمایه گذاریهای بدست میآید و این دقیقا همان کاری است که فکر میکنم باید انجام داد.
پایان/
نظر شما