به گزارش تحریریه، شاید خواندن این درد دل خاطر برخی از مردم شریف کشورم، دوستان پزشک و بیماران و نه مسئولان را مکدر کند اما واقعا به حال خودم و نابودی فرهنگم حسرت می خورم وقتی می بینم با چه سرعتی مادی می شویم حتی بسیار سریعتر از کشورهای لیبرال غربی. بسیاری در غرب به سوگند پزشکی هنوز پایبند هستند اما در کشورمان با سرعت نور به سمت کالایی شدن درمان پیش می رویم.
البته وقتی یک هم صنفی (پزشک) ریاست و مدیریت کلان یک حرفه (درمان) را به دست بگیرد به طور قطع از منافع اقلیت آن حرفه دفاع می کند نه عموم دریافت کنندگان خدمات را.
امیدوارم که چنین موضوعی را تجربه نکرده باشید اما در هر صورت هر فرد در طول عمر به خاطر مشکلات خود یا نزدیکان از نزدیک به دریافت خدمات درمانی نیاز پیدا می کند.
تا یکی دو دهه قبل عرضه خدمات درمانی و حرفه شریف پزشکی دارای جایگاهی بالا بود و بسیاری از کودکان و دانش آموزان به خاطر جایگاه و اعتبار این حرفه در کنار رفاه نسبی زندگی ارزوی دکتر شدن داشتند اما اکنون می بینید که دانش آموزان تنها به سودآوری و شمارش تعداد بیماران و حق ویزیت ها و کارانه دکترها و خودروی آن ها و انواع مشغله های آن ها توجه می کنند و مادیات بر تمام این حرفه انسانی و غیرمادی سایه افکنده است.
بایا کن، سلامتی بخر
پس نباید تعجب کنید که درمان هم به کالایی تبدیل شود که به راحتی در کنار فروشگاه کالای منزل، دریافت خدمات نظافت منزل یا همچون میوه فروشی و سوپرمارکت ها و یک رده بالاتر فروشگاه لباس در تلویزیون ایران تبلیغ شود. حال دیگر دریافت خدمات پزشکی نه به عنوان خدمتی در مسیر نجات جان انسان ها مطرح است بلکه شما باید آن را به عنوان یک شغل دارای مزایای مادی بنگرید.
اگرچه پزشکان و کادر درمان نیز همچون دیگر انسان ها نیاز به گذران عمر دارند و باید بابت ارائه خدمات و رنج های دوره تحصیل خود بهره مالی هم ببرند. اما این درست نیست که درمان به حرفه مکمل پزشکان تبدیل شود که در کنار ساخت و ساز و خرید و فروش زمین و ملک یا تجارت و واردات کالا به این حرفه هم مشغول هستند. اتفاقی که برای بنده چند سال قبل رخ داد این بود که آژانس مسکن با افتخار می گفت فردی که می خواهد در ساخت منزل با شما مشارکت کند پزشک است.
اگر در مورد یک بیماری سخت گذرتان خدای نکرده به بیمارستان بیفتد به ویژه از نوع خصوصی آن می بینید که پزشکان به ویژه آن هایی که سهام دار بیمارستان ها هستند چه کاسبی پرسودی دارند. مگر شما چقدر از از یک دکترا و فوق دکتر و استاد دانشگاه بیشتر زحمت کشیده اید؟ چند سال قبل بابت بیماری مادر چند ماهی درگیر یکی از این بیمارستان ها در شمال شهر تهران بودیم. چنان دلهره ای این پزشک متخصص اما تاجر مسلک برای ما ایجاد کرده بود که با یک سرفه، تب نیم درجه ای، بی حالی یا بی خوابی از وی کسب تکلیف می کردیم و پزشک محترم دستور می دادند خیلی خطرناک است و حتما بیاورید همین بیمارستان. چند بار ساعت ۵ بعدازظهر مادر بینوا را عذاب می دادیم و به بیمارستان آوردیم اما آقای دکتر نبودند و فردا ساعت ۱۰ صبح می آمد ویزیتی را انجام می داد و دستور می فرمود دوتا سرم تزریق شود یک شب دیگر هم بماند و سپس مرخص. همین دوشب بدون دریافت هیچ خدمات یا داروی خاصی برای ما به نرخ آن زمان ۱۰۰۰ دلار آب می خورد (دلار گفتم چون در سال ۱۳۹۴ برای دوشب اشغال تخت این بیمارستان بیشتر از ۳ میلیون تومان دریافت می کردند که به نرخ کنونی بیشتر از ۲۰ میلیون تومان می شود) . حساب کنید این مورد برای ما چندبار اتفاق افتاد تا اینکه یک پژشک کشیک با انصاف گفت دیگر مادر را اذیت نکنید.
البته مدتی بعد دریافتیم این پزشک متخصص که در کوچک کناری بیمارستان مطلبی شیک هم دارد، سهام دار همین بیمارستان است. البته در بیمارستان های دولتی هم وضع چندان مناسب نیست و برای همین بیماری کرونا برخی ها تا بیشتر از ده ها میلیون تومان را به شکل های مختلف در داخل بیمارستان دولتی هزینه کرده اند.
حال هم می بینیم که بایا حرفه سابقا شریف پزشکی را در زمره فروشنده لباس، لوازم خانگی، میوه فروش، سوپرمارکت و نظافت منزل قرار داده و توصیه می کند:«مریضی! برای سلامتی بایاکن».
وای به حال ما مردمی که امید درمان زیر دست پزشکان اپلیکشنی و بایایی داریم. از حکیم ابوعلی سینا رسیده ایم به این پزشکی مدرن.
پایان/
نظر شما