نقد فیلم دادگاه شیکاگو 7؛ برای جنایات بایست و کف بزن

دادگاه شیکاگو 7 از نوع فیلمهای دادگاهی است که در آن فیلمساز با تیزهوشی تمام فساد سیستم قضایی آمریکا را محدود اغراض شخصی برخی افراد فاسد در این سیتسم کرده است.

در آگوست 1968، ابی هافمن، جری روبین، تام هیدن، رنی دیویس، دیوید دلینجر، لی وینر، جان فروینز و بابی سیل که همگی از مخالفان جنگ ویتنام هستند آماده می شوند تا در محل کنوانسیون ملی حزب دموکرات در شیکاگو اعتراض سراسری به راه بیاندازند. پنج ماه بعد از اعتراضات، تمام آنها دستگیر و به اتهام تلاش برای ایجاد شورش متهم می شوند. جان میچل ، دادستان کل کشور ، تام فوران و ریچارد شولتز را به عنوان دادستان منصوب می کند. پس ازگذشت چند جلسه از دادگاه کم کم مشخص می شود که گویا دادگاه فرمایشی بوده و حکم به نوعی از قبل صادر شده است...

"دادگاه شیکاگو 7" همانطور که از اسم آن پیداست از نوع فیلمهای دادگاهی است. فیلمهایی که در آن عناصر دادگاه همچون متهم، قاضی، دادستان، هیئت منصفه، شاهدان و ... در فضای دادگاه قرار است قصه را پیش ببرند. در این فیلم قصه به ظاهر، ماجرای متهمین شورش در مقر حزب دموکرات در شیکاگو است، ولی بطور ضمنی فیلمساز می خواهد بسیاری از مشکلات قضایی رخداده در دادگاه معترضین به جنگ ویتنام را به نمایش بگذارد.

در همان ابتدا فیلمساز به خوبی در چند نمای کوتاه نوع نگرش متهمین به جنگ را نشان داده و سپس چگونگی انتخاب دادستان فدرال "شولتز" را نمایش می دهد.

اما از همان ابتدا بر این نکته تاکید می کند که سیستم قضایی آمریکا فاسد نیست و تمام مسائل پیرامون متهم کردن این چند نفر به شورش، بدلیل اغراض شخصی است. در سکانس معرفی شولتز، دادستان کل ابتدا قصه استعفا ندادن دادستان قبلی "رمزی کلارک" را بیان می کند و سپس ماجرای دادگاهی کردن آن جوانان معترض را به شولتز می گوید؛ و بر این نکته کلیدی تایید میکند که کار رمزی کلارک بی ادبی بوده و او می خواهد ادب و احترام را برگرداند. در واقع دادستان کل، بدلیل اغراض شخصی سعی دارد آن جوانان را قربانی کرده و به هر نحوی انتقام خود را با بی آبرو کردن دادستان قبلی بگیرد.

در یکی از سکانس های میانی فیلم نیز "ابی هافمن" بر این نکته اشاره می کند. او که بارها به سیاسی بودن دادگاه تاکید کرده، در این سکانس می گوید"ما دستگیر نشدیم، ما انتخاب شدیم". در همین سکانس است که فیلمساز یکبار دیگر بر فاسد نبودن سیستم قضایی آمریکا و دادگاهی شدن جوانان ضدجنگ بر اساس اغراض شخصی تاکید می کند؛ در این سکانس "رنی دیویس" می گوید: "...داشتم به این فکر می کردم اگر جان میچل(دادستان کل) همه این کارها را کرده باشد تا به رزمی کلارک (دادستان قبلی) دهن کجی کند، چی؟" که پس از این جملات است که وکلای پرونده با پیگیری متوجه می شوند تمام قصه یک توطئه از قبل طراحی شده توسط دادستان کل است.

یکی از مهمترین متهمین پرونده "بابی سیل" است که قاضی در طول دادگاه، اساسا برای اظهارات وی اهمیتی قائل نیست و دست آخر با برخورد بسیار تند قاضی مواجه می شود. پس از برخورد تند قاضی، شولتز که از دیدن چنین رفتاری بسیار شوکه و ناراحت شده، به قاضی می گوید که دولت میخواهد پرونده بابی سیل مختومه اعلام شود. که فیلمساز در این صحنه نیز یکبار دیگر سیستم قضایی را تبرئه و کل ماجرای را محدود به فرد قاضی می کند.

فیلمساز تمام تلاش خود را کرده است که جنبش اعتراضی این جوانان را یک حرکت دورنی در چارچوب وطن پرستی آمریکایی معرفی کند؛ به دیگر سخن، اعتراض را یک مساله درون خانوادگی برای آمریکایی ها نشان دهد. مثلا در سکانسی که معترضین به سمت مقر حزب دموکرات در حرکت هستند دختری روی شانه یک پسر نشسته و پرچم آمریکا را بالا گرفته است و به هیچ وجه حاضر نیست آن را پایین بیاورد. زمانی هم که دو سه نفر نسبت به دختر تعرض می کنند، جری روبین یک از مهمترین رهبران جنبش از دختر دفاع می کند.

از رهبران جنبش ضدجنگ اولین فردی که در فیلم معرفی می شود تام هیدن است. شخصیتی که سعی دارد در چارچوب قوانین آمریکا به جنگ اعتراض کند. در کل فیلم نیز سعی شده است او را در همین چارچوب نشان دهد؛ در یکی از سکانس های انتهایی نیز فیلمساز با نشان دادن دعواهای بین "جری روبین و  ابی هافمن" با "تام هیدن" بر نوع نگرش هیدن تاکید دارد.

 فیلمساز در سکانس پایانی نیز فیلم را با "تام هیدن" تمام می کند. در این سکانس از زبان قاضی گفته می شود که گروه، "تام هیدن" را برای بیان آخرین اظهارت در دادگاه انتخاب کرده است؛  قاضی دادگاه نیز تاکید دارد "هیدن" تنها متهمی بود که در زمان محاکمه برای اعضای دادگاه و کشور احترام قائل شده و ابراز ندامت کرده است.

جالب است که قاضی می گوید "من اعتقاد دارم روزی می رسد که شما عنصر مفیدی از سیستم ما خواهید شد" . در واقع فیلمساز تام هیدن را دریچه ورود بیننده به قصه و نیز دریچه خروج او از قصه قرار میدهد؛ که تاکیدی است بر وطن دوستی جنبش؛ و تاکید مجددی است بر دادگاهی شدن اعضای جنبش ضد جنگ، بر اساس اغراض شخصی دادستان کل جدید آمریکا؛

نکته مهم این است که فیلمساز تقریبا هیچ اشاره ای به جنایات آمریکایی ها در طول جنگ ویتنام نکرده و جز یک اشاره ای گذرا به سوختن خانواده های ویتنامی با بمب ناپالم آمریکایی درباره این جنایات چیز دیگری گفته نمی شود.

تنها دلیلی هم که اعضای جنبش برای پایان دادن به جنگ دنبال می کنند نه جنایات آمریکا بلکه صرفا کشته شدن سربازان آمریکایی است؛ که در پایان فیلم، تمام دادگاه (و شاید بسیاری از بینندگان) به احترام نام این جنایتکاران می ایستند و شروع به کف زدن می کنند.

پایان/

۲۶ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۹:۱۳
کد خبر: 8641

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 4 + 1 =