در سال 1939، ادیث پرتی، مالک زمین سافلک، باستان شناس آماتور محلی بنام بازیل براون، را برای بررسی قبرهای بزرگ ساتن هو استخدام می کند. براون ابتدا بدلیل دستمزد پایین این کار را نمی پذیر ولی در نهایت با پرتی به توافق می رسند. پس آنکه کار حفاری شروع می شود براون متوجه می شود که این قبرها بسیار قدیمی بوده و پس از کشف چند میخ بسیار قدیمی متعلق به یک کشتی، به یقین می رسد که آنچه در آنجا دفن شده متعلق به دوره آنگلوساکسون هاست...
برخلاف تبلیغات فراوانی که برای فیلم "حفاری" شده، این فیلم هیچ حرفی برای گفتن ندارد و صرفا گزارش تاریخی کشف آثار دوره آنگلوساکسون ها در ساتن هو است.
با ارفاق فراوان درام فیلم بسیار کم رمق است. هیچ هارمونی بین شخصیت ها وجود ندارد؛ جوهر درام کشمکش است و در این فیلم اساسا تضادی بین شخصیت ها (جز در چند مورد آن هم بسیار سطحی و گذار) دیده نشده و خود به خود کشمکشی ایجاد نمی شود. در نتیجه درام بوجود نمی آید. بسیاری از دیالوگها با آنکه در چارچوب یک سکانس جذاب می نماید ولی اساسا در خدمت شکلگیری درام نیست چرا که فیلمساز صرفا گزارشگری می کند و درام نمی سازد. به عنوان نمونه، در یکی از سکانس های ابتدایی پرتی به براون می گوید"داریم برای دیدن مرده ها حفاری می کنیم؛ البته مزاحمشان می شویم" سپس بروان پس از آنکه پاسخ پرتی را می دهد شروع به حفاری کرده و ناگهان آواری از خاک روی سرش می ریزد. این سکانس و تمام دیالوگهای بین پرتی و بروان صرفا یک گزارش از یک اتفاق است و ارتباطی با دیگر سکانسها بصورت به هم تنیده شده در یک رابطه علی و معلولی ندارد.
حتی اگر رخدادها را با محوریت کشف آثار تاریخی در ساتن هو نگاه کنیم باز هم نمی توانیم برای این فیلم درامی در نظر بگیریم؛ به دیگر سخن اگر از کشمکش کاراکترها با یکدیگر صرف نظر کرده و کشمکشهای ایجاد شده در مساله کشف آثار را تاریخی را در نظر بگیریم باز هم درام نداریم.
هر چه از فیلم می گذرد شخصیت های متعددی کم کم اضافه می شوند و فیلمساز سعی دارد با پرداخت قصه آنها به جذابیت فیلم بیافزاید؛ ولی باز بدلیل نداشتن خط اصلی درام در فیلم تمام این شخصیت ها و روابط فی مابین، صرفا آب بستن در فیلم است.
به جز نداشتن درامی منسجم و قوی، فیلم حفاری اساسا فاقد هر گونه جذابیت فرمال همچون کنجکاوی، تعلیق و غافلگیری است.
از همه بدتر آنکه شحصیت پرتی به عنوان کسی که مالک زمین ها بوده و اساسا کشف آثار تاریخی بدلیل علاقه او به این مساله است، با آنکه تلاش زیادی در پرداخت او شده، بودن یا نبودنش هیچ خاصیتی نداشته و در کنار براون، یکی از دو شخصیت کاتالیزور برای وقایع مختلف در جریان حفاری می شود.
شخصیت براون به عنوان شخصیت اصلی فیلم با آنکه پرداخت خوبی دارد بدلیل نداشتن تضاد با شخصیت های دیگر حضوری کشمکش آفرین ندارد. حتی اختلافات او را شخصیت فیلیپس هم بسیار سطحی و کم مایه است به دلیل اخلاق منفعلانه بروان تضادهای او با فیلیپس بحران خلق نمی کند.
دو عنصر مهم در فیلمبرداری این فیلم نمود زیادی دارد؛ یکی دوربین روی دست و دیگری نماهای لانگ شات؛ که ارتباطی با درام کم رمق فیلم ندارد و بلکه بسیاری از نماها بسیار آزار دهنده است.
تنها هدف فیلمساز از ساخت چنین فیلم یا به بیان بهتر چنین گزارش خبری، تبلغ برای انگلستان و تاریخی جلوه دادن آن کشور است و همه عناصر فیلم در خدمت این هدف قرار دارد. در واقع فیلمساز سعی دارد با به تصویر کشیدن یک واقعه تاریخی در ماجرای ساتن هو در قالب یک گزارش، ریشه تاریخی انگلستان را به تصویر بکشد.
در یک سوم انتهای فیلم و پس کشف آثار تاریخی، در یکی از سکانسها از رادیو خبر اعلام جنگ انگلستان به آلمان پخش می شود که این مساله نیز عملا قرار است به بیننده القا می کند که در جریان جنگ جهانی، انگلستان با تاریخ ریشه دار به نبرد با آلمان متجاوز رفته است.
پایان/
نظر شما