حامد، مهاجر افغانی که به صورت غیر قانونی وارد ایران شده قرار است بعد از مدتی سکونت در خانه سهراب و با هماهنگی برادرش سعید که در اروپا زندگی می کند، به آلمان مهاجرت کند. در مسیر رسیدن به ایران حامد با دختری افغانی به نام رونا آشنا می شود. رونا نیز قرار است به آلمان مهاجرت کند. رونا و حامد از یکدیگر جدا می شوند تا آنکه حامد ناگهان رونا را درحالیکه دو نفر او را با ضرب کتک می دزدند، می بیند...
یکی از کارکردهای فیلمنامه، ثمر بخش کردن ایده است. یعنی فیلمساز با فیلمنامه، ایده ای که در ذهن خود دارد را در چارچوب فیلمنامه پرورش داده تا مفاهیمی عمیق در شکل هنری یک درام بوجود آید. فیلم" مردن در آب مطهر" ایده ای است که در چارچوپ فیلمنامه تبدیل به یک گزارش خبری می شود. یعنی نه شخصیت پردازی دارد نه درام؛ نه کشمکش دارد و نه بحران خلق می کند؛ فاقد هر گونه جذابیت فرمی همچون تعلیق و غافلگیری؛ صرفا یک گزارش تلویزیونی برای بیان یک اتفاق؛ با هدفی خاص.
فیلم دو شخصیت اصلی به نام حامد و سهراب دارد و خواهر سهراب شخصیت حاشیه ای فیلم است. البته شخصیت رونا و مابقی افراد نیز در حاشیه قرار دارد ولی خواهر سهراب پررنگ تر از بقیه است. پرداخت شخصیت برای گزارشگر مفهومی ندارد و اساسا در یک گزارش خبری کمی اطلاعات درباره افراد دخیل در سوژه مورد نظر داده می شود تا برای القای مفهومی که در ذهن گزارشگر است مخاطب آماده شود؛ این مساله دقیقا در این فیلم توسط فیلمساز اجرا شده است. کاملا واضح است که فیلمساز هیچ علاقه ای ندارد به شخصیت ها بُعد دهد. چرا که ممکن است با هدفی که فیلمساز در ذهن خود دارد در تناقض باشد.
اما معنا و مفهومی که فیلمساز در ذهن دارد چیست؛
تمام عناصری که فیلمساز در فیلم ارائه داده، نشان از القای بحث جذاب بسیاری از روشنفکران، یعنی "پلورالیسم دینی" است. (نجات و رستگاری تنها از طریق یک دین بدست نمی آید)
البته فیلمساز وارد بحث های عمیق و جدی "پلورالیسم دینی" نشده و این مساله را چتری برای القای مساله اصلی خود می کند؛ که آن بدبختی و مشکلات افاغنه در ایران است.
از همان ابتدای فیلم هدف اصلی مهاجرت، رسیدن به آلمان ذکر می شود؛ که افغانی ها ناچارند از ایران گذر کنند. حتی در بخشی از فیلم گفته می شود که مهاجران فقط می خواهند به آلمان برسند این وسط ایران قرار گرفته است (یعنی علاقه ای به ورود و عبور از ایران ندارند و به اجبار دست به این کار می زنند) گویی بعد از ایران هیچ کشور دیگری تا آلمان وجود ندارد؛ یا هیچ کشور دیگری با ورود مهاجر غیر قانونی مشکلی ندارد!
فیلمساز تمام تلاش خود را کرده است که القا کند افاغنه با مهاجرت از افغانستان و ورود به ایران از تعصبات دینی که به اعتقاد کارگردان اساس مشکلات افغانستان است، رها نشده و این تعصبات در ایران هم کاملا جاری است. برای نمونه می توان به دو سکانس ابتدای فیلم اشاره کرد.
در سکانس اول فیلم که افاغنه در محل بار یک اتوبوس مخفی شدند، دیالوگها آشکارا با محوریت تعصبات دینی در افغانستان است.
پس از آن در یکی دیگر از سکانس ها مجدد فیلمساز بر این مساله تاکید می کند؛ آنجا که سهراب، حامد را به محلی می برد که کارگران افغانیِ آشغال جمعکن، مشغول کارند. ناگهان سر و صدایی شنیده شده؛ که معلوم می شود یک مولّای افغانی می خواهد پسر نوجوانی را ختنه کند. مولّا به پسر که فرار کرده می گوید "بیا دینت را کاملا کن" و بعد خطاب به افراد دورش می گوید "شما تا الان نگفتید این پسر سنت(ختنه) نشده است؟؛ شما مسئولید پیش خدا؛ روز قیامت گردن ما مثل سگ بسته است" که این صحنه را حامد که همان دیروز به ایران رسیده است مشاهده می کند.
در ادامه فیلم مشخص می شود که تنها راه مهاجرت حامد به آلمان، یا تغییر دین به مسیحیت است و یا اعلام همجنسباز بودن؛ در غیر این صورت آلمان حامد را نمی پذیرد. حامد این مساله را قبول نمی کند ولی سهراب با این مساله کنار آمده و به حامد اصرار می کند که این تغییر دین به نفع اوست. در یکی از سکانسها همزمان که صدای اذان پخش می شود حامد به سهراب می گوید " مسیحی شدن گناه دارد" که سهراب می گوید" گناهِ چی دارد؟ او هم پیغمبر خدا؛ گناهش به گردن من" و در ادامه سهراب خاطره ای را تعریف می کند مبنی بر چرایی روزه خواریش از زمانی که به ایران آمده است. که همگی تاکید دیگری است بر پلورالیسم دیدنی.
در ابتدای فیلم زمانیکه عنوان فیلم(مردن در آب مطهر) نمایش داده می شود، الف آب به شکل صلیب نشان داده می شود. زمانیکه ختنه کردن و تغییر دین به مسحیت، در فیلم مطرح می شود، هدف فیلمساز از الف آب به شکل صلیب کاملا آشکار می شود.
با توجه به آنچه ذکر شد، زمانی که در سکانس پایانی جسد رونا در آب پیدا می شود کلمه مطهر نیز در عنوان فیلم معنا پیدا می کند و مشخص می شود که منظور فیلمساز غسل تعمید مسیحیان است. بخصوص آنکه در انتهای فیلم معلوم می شود که رونا به مسیحیت تغییر دین داده است.
تمام این سختی ها و مشکلات که برای شخصیت ها رخ می دهند در ایران است. به دیگر سخن بستر تمام وقایع فیلم سرزمین ایران است. در واقع فیلمساز که خود یک افغانی است رسما به مخاطب می گوید که افاغنه از چاله افغانستان به چاه ایران سقوط کرده و تمام مشکلاتی که مهاجران افغانی در افغانستان دارند با ظاهری جدید و حتی بدتر، برای افاغنه در ایران رخ می دهد.
حالا اینکه چگونه است که این فیلمساز افغانی در ایران ماندگار شده و با پول و رفاه و امینت ایران به راحتی فیلم ساخته و از ایران بدگویی می کند، سوالی است که مسئولین باید به آن پاسخ دهند.
پایان/
نظر شما