کاپیتان روی پاور افسر برجسته نیروی دلتای آمریکا، بعد از مرگش متوجه می شود در یک حلقه زمان افتاده است. در این حلقه زمان، افرادی سعی دارند او را به قتل برسانند. پاور بعد از مدتی متوجه می شود این افراد از طرف سرهنگ کلایو ونتر مامور شده اند او را بکشند. تحقیقات پاور ادامه دارد تا جاییکه متوجه می شود بین حلقه زمان که او در آن افتاده و همسر سابقش ارتباطی وجود دارد.

حلقه زمان یکی از مسائل مورد علاقه فیلمسازان بوده و بر اساس آن تعداد قابل توجهی فیلم سینمایی ساخته شده است. که می توان به  کد منبع (Source Code)، مثلث (Triangle‎)، لبه فردا (Edge of Tomorrow) و لوپر (Looper) اشاره کرد.

حلقه زمان بسته به علاقه فیلمساز، در ژانرهای مخلتف به کار می رود. از ژانر وحشت گرفته تا ژانر تخیلی؛ که در آن قهرمان قصه هربار که میمیرد به یک نقطه زمانی خاص بازگشته و تمام اتفاقات همانند قبل تکرار می شود. این ماجرا ادامه دارد تا اینکه قهرمان فیلم می فهمد چطور باید از حلقه زمان خارج شود.

در برخی از این دست فیلمها فیلمساز سعی می کند بُعد جهانی به داستان داده و قهرمان فیلم را تبدیل به یک منجی کند. در این نوع فیلمها قهرمان فیلم متوجه می شود که ورود او در این حلقه زمان (چه با برنامه ریزی قبلی، چه به صورت اتفاقی) حکمتی داشته و او گویی مامور است با اصلاح برخی امور، جهان را از یک فاجعه و نابودی نجات دهد. در انتهای فیلم نیز خروج او از حلقه مصادف می شود با نجات بشریت؛ که فیلم "مرحله رئیس" نیز از این دست فیلمها است.

پاور متوجه می شود دستگاهی به نام "اسپیندل اوزیریس" این حلقه زمان را بوجود آورده است؛ اما اگر این دستگاه در مرحله ای بی وقفه کار کند، جهان نابود می شود. اشاره به نام اوزیریس نیز بدلیل حلقه زمان است. بر اساس افسانه های مصری "اوزیریس" به دست برادرش "ست" که خواهان پادشاهی او بود، کشته می‌شود. بعد مجدد زنده شده و به خدای مردگان تبدیل می شود.

نکته مهم این فیلم شخصیت پاور است. او یک نیروی نظامی آمریکایی بوده و در دنیای مردگان یا همان حلقه زمان می افتد؛ او در واقع اوزیرس می شود تا با ورود به دنیای مردگان دیگر نمرده و پس از چندبار زنده شدن بتواند جهان را نجات دهد. این مساله در کنار برخی دیالوگها نشان می دهد این فیلم هدف خاصی را دنبال می کند.

به عنوان مثال یکی از افرادی که مامور شده است پاور را به قتل به رساند زنی مو قرمز است. زمانیکه پاور آن زن را قافلگیر کرده و او را خلع سلاح می کند، مشخص می شود زن موقرمز هر بار پاور را با اسلحه ی متعلق به هیتلر می کشد؛ که پاور با همان اسلحه به زن شلیک کرده و می گوید" این هم از طرف یهودی ها"

در قسمت دیگر فیلم پاور به سرهنگ کلایو ونتر می گوید"جما( همسر سابق پاور) من را در اسپیندل قرار داد تا جلوی تو را بگیرم؛ میخواهی یک دیکتاتور بشوی.." و ونتر خطاب به پاور می گوید: "لیبرال های عوضی"

فیلمساز سعی کرده است به بیننده القا کند که ونتر دقیقا مسیر دیکتاتوری چون هیتلر را طی می کند و تنها چیزی که می تواند جهان را از دست امثال او نجات دهد قهرمانی آمریکاست. این قهرمان آمریکایی است که با از خود گذشتگی همواره جهان را نجات داده و دنیا نیز مدیون این از خودگذشتگی است.

البته دوره این خزعبلات به سر آمده و کاملا مشخص است که فیلم تنها برای روحیه دادن به آمریکایی ها خصوصا سربازان آمریکایی و خانواده های آنها ساخته شده است.

کارگردان فیلم "جو کارناهان" در سال 2010 نیز فیلم "تیم اِی" را که بازسازی یک سریال قدیمی بود، ساخت. در آن فیلم تیم چهار نفره ای موسوم به "تیم ای(تیم آمریکایی) که در هشت سال نظامی فعالیت 80 عملیات موفق داشته است از طرف فردی بنام "لینچ" که عضو سازمان سیا است، مأمور می شوند طی یک عملیات سری مبلغ یک میلیارد دلار پول را که عده ای در عراق جعل کرده اند به همراه کلیشه های آن دزدیده و به ژنرال "موریسون" یکی از فرماندهان ارتش آمریکا در عراق تحویل دهند.

آن فیلم بعد از انتشار اخبار هزینه ها و تلفات نیروهای آمریکایی در عراق و افغانستان و در عین حال جنایات سربازان آمریکایی در خاورمیانه تولید شد و هدف اصلی ساخت آن روحیه دادن به سربازان، خانواده های آنها و مردم آمریکا بود. حال بعد از حدود 10سال همان کارگردان ماموریت یافته تا در یک  فیلم اکشن دیگر، با توسل به افسانه های مصری و مهملاتی چون حلقه زمان، با سرپوش گذاشتن بر جنایات آمریکا، در قالب یک فیلم اکشن از سربازان آمریکایی یک اسطوره بسازد.

پایان/