رمان زنان کوچک از مشهورترین رمانهای جهان است که همواره مورد توجه سینما بوده و در قالبهای فیلم، سریال و انیمیشن به تصویر کشیده شده است. در هر دورهای هالیوود با بازیگران مطرح زمان خود سعی کرده است خاطرهٔ آن را زنده کند. نسخهٔ 2019 زنان کوچک ساختهٔ گرتا گرویگ با ایجاد نوآوریهایی سعی کرده است خود را از دام تکرار برهاند.
نحوهٔ روایت فیلم و شخصیتهایش دستخوش تغییر شدهاند. داستان به صورت خطی با زمان پیش نمیرود و برخلاف رمان و نسخههای قبلی سینمایی آن، فیلم از نوجوانی شخصیتها شروع نمیشود بلکه از میانهٔ داستان روایت خود را آغاز میکند. در ابتدای فیلم شخصیت محوری یعنی جو را میبینیم که سعی دارد داستان خود را به نام مستعار به ناشری بفروشد. در اولین صحنه جو رو به در و پشت به دوربین در حالی که سرش پایین است ایستاده است، سپس چند نفس عمیق میکشد و به داخل میرود. جو ناشر را در حالی مییابد که متفرعانه پا روی میز انداخته، روزنامه میخواند و سیگار میکشد. حرکات جو عدم اعتماد به نفس او را به خوبی نشان میدهد. در همان سکانسهای اول بیننده با شخصیت و وضعیت جو آشنا میشود و درمیابد جو به آداب اجتماعی بی توجه است، حالتی بی قید و رها دارد و برای نیاز مالی مجبور به تدریس و نویسندگی است. حتی جو خود به صراحت به پوروفسور میگوید: «خواهرم امی در پاریس است تا وقتی که با یه آدم پولدار زشت ازدواج کنه مسئولیت خرج و مخارج خونه با منه.»
در همین حین به امی خواهر کوچکترش در پاریس کات میشود که در حال نقاشی است. در راه امی لوری (دوست کودکی و دلباخته جو) را میبیند که از پاسخ منفی جو افسرده شده و بی هدف پرسه می زند. پس از آن مگ خواهر بزرگتر نشان داده میشود که ازدواج کرده ولی از فقر آزرده است. فیلم به سرعت شخصیتها و موقعیت آنها را معرفی میکند. به این ترتیب خط داستانی چهار خواهر را مشخص میکند و در طول فیلم همزمان آنها را پیش میبرد. داستان با رفت و برگشت به گذشته و حال به مرور تکمیل میشوند. رفت و آمدهای زمانی بیشتر به این نحو است که از تصویری به تصویری مشابه در زمان دیگر کات میشود.
برای مثال از مجلس رقص جو و پروفسور در نیویورک به شبی در گذشته کات میشود که دختران در حال آماده شدن برای رفتن به مجلس رقص هستند. در جای دیگر جو در قطار به خواب میرود و در صحنهٔ بعد جو را در حالی میبینیم که نوجوان است و در خانه از خواب بیدار شده است. در جای دیگر خاله مارچ از امی میخواهد با یک ازدواج خوب (که از نظرش ازدواج با فردی ثروتمند است) خانوادهاش را نجات دهد. امی تحت تأثیر صحبت خالهاش قرار میگیرد و از اتاق خارج میشود و بعد کات به آینده میخورد و امی وارد اتاق میشود و نزد خالهاش میآید و اعلام میکند که به خواستگاری فرد وان (شخصی ثروتمند که امی درصدد ازدواج با او بود) جواب منفی داده است.
این در کنار هم قرار گرفتن گذشته و حال تغییر نگرش و شرایط شخصیت را پس از سالها نشان میدهد. در زمان گذشته که خانواده دور هم جمع هستند نورپردازی و فضای تصویر حتی در زمستان گرم، شاد و پر جنب و جوش است ولی در دوران جوانی صحنهها در سکوت، کرختی و سردی فرو رفتهاند. این رفت و آمد از گذشته به حال و حالت گرم و سرد پیاپی نبض فیلم را نگه میدارد و فیلم تا آخر مخاطب را با خود به همراه کند. با اینکه تغییر زمانهای متعددی در فیلم رخ میدهد مخاطب داستان را به خوبی درک میکند، البته آشنا بودن اکثر مخاطبان با داستان در گم نکردن سیر داستانی بی تأثیر نیست. نقطهٔ قوت دیگر فیلم بازیهای روان است. بازیگران به خوبی از عهده ایفای نقششان برآمدند و نامزد شدن بازیگر سورشا رونان (در نقش جو) و فلورنس پیو (در نقش امی) در اسکار تأیید کننده آن است. جزئیاتی چون نحوهٔ نشستن و برخاستن، لحن، طراحی لباسها و همه در خدمت نمایش بهتر شخصیتها هستند.
فیلم با کپشن «من مشکلات زیادی داشتم، پس قصههای سرخوشانه نوشتم.» به نقل از لوییزا آلکات (نویسنده کتاب زنان کوچک) آغاز میشود. در همین کپشن زاویه نگاه سازنده مشخص میشود که از منظر آن زنان کوچک داستان سرخوشانه ای است که از دل مشکلات و غمهای نویسنده برآمده است، و فیلم نیز بیشتر به جنبهٔ اندوه آن تکیه دارد. در حقیقت نیز جو و خواهرانش در کتاب زنان کوچک آیینهای از آلکات و خواهرانش است. آلکات مانند شخصیت جو روحیهای پسرانه و پرشور داشت و برای کمک به خانواده مجبور به کار شد، ولی آلکات برخلاف جو، تا آخر عمر مجرد باقی ماند. کارگردان با توجه به این نکته شخصیت جو و آلکات را در فیلم در هم میآمیزد به طوری که گویی فیلم روایت زندگی آلکات است و اینکه در کتاب جو ازدواج میکند تحمیلی از سوی ناشران است. جایی که ناشر به جو و یا در واقع به الکات میگوید «نه! نه! این اصلاً جواب نمیده! ... دخترها دوست دارن ببینن که زنها ازدواج میکنند!...پایان خوب اونیه که فروش کنه! ...باور کن اگر تصمیم بگیری قهرمان کتاب لذت بخشت یه شیرزن ترشیده باشه، هیچ کس نمیخردش.» به همین دلیل الکات مجبور میشود ازدواج با پروفسور پیری را برای جو رقم بزند. در فیلم پس از این صحبت سکانسهایی از به سرانجام رسیدن عشق بین جو و پروفسور نشان داده میشود ولی این صحنهها بر خلاف سکانسهای دیگر روندی تند و غیر معقول دارند تا نشان دهند این بخشها به اجبار به رمان الصاق شدهاند و پایان اصلی رمان همان سکانس پایان فیلم است، جایی که جو و در حقیقت الکات با شوق و در تنهایی پشت شیشه چاپ و صحافی کتابش را نگاه میکند و در آخر با لبخندی تلخ کتاب را به عنوان تنها داراییاش در دستانش میفشارد.
چنان که از اسم رمان هم برمی آید، مخاطب اصلی فیلم و رمان دختران جوان هستند. فیلم دنیای دخترانهای دارد و موضوعات از زاویه دید آنها روایت میشود. مردان و پسران فقط زمانی در فیلم حضور دارند که به دنیای زنانه ارتباطی داشته باشند. شخصیت و رفتار پسران و مردان تنها در ارتباط با دختران و زنان بروز پیدا می کند. جنگ و پدر خانواده معنا و شخصیت مستقلی ندارند. جنگ تنها بهانهای برای دور بودن پدر از خانه است. پدر خانواده نیز بیشتر از آنکه حضورش معنا داشته باشد جای خالیش در فیلم به عنوان مایهٔ دلتنگی و نگرانی دختران نمود دارد و زمانی هم که به خانه بازمی گردد نقشش به پایان میرسد. در واقع فیلم بدون توجه به حوادث زمانه، مسائل اجتماعی و جنگ شمال و جنوب تنها به مسئله ازدواج دختران تمرکز کرده است. فیلم از منظر فمینیست درصدد محکوم کردن نگاه جامعه به ازدواج است. در همان ابتدای فیلم، ناشر به جو میگوید فقط حواسش باشد که «اگر شخصیت اصلی دختر است حتماً آخر داستان ازدواج کند یا بمیرد، یکی از این دو تا» چنانچه در آخر کتاب زنان کوچک نیز همین اتفاق می افتد بت میمیرد و سه خواهر دیگر ازدواج میکنند. ولی فیلم سعی دارد نشان بدهد که زنان در آن زمان نه تنها در داستان بلکه در زندگی هیچ راهی جز این دو نداشتند. به طوری که امی در مورد عدم حق مالکیت زنان صحبت میکند و ازدواج را معامله مینامد. خاله مارچ نیز برای زنان هیچ راهی جز ازدواج نمیداند و اینکه خودش ازدواج نکرده است را فقط به دلیل ثروتش میداند. خاله مارچ به جو میگوید «هیچ کس راه خودشو نمیسازه. نه واقعاً. حداقل نه یه زن. تو باید یه شوهر خوب پیدا کنی.»
یکی از تغییرات اصلی فیلم نسبت به رمان که به شخصیت جو خدشه وارد میکند تزلزل احساسات جو به لوری است. لوری به جو ابراز علاقه میکند و مصرانه از او تقاضای ازدواج میکند ولی جو با دلایل حسی و عقلی به او پاسخ منفی میدهد و میگوید فکر نمیکند هرگز ازدواج کند. سپس بلافاصله صحنه از فضای باز و تپههای سرسبز به صحنهای در اتاق شیروانی کات میخورد به زمانی که بت خواهر کوچکتر جو مرده است. جو اندوهگین و تنها مانده است و احساس میکند که پاسخ منفیش به لوری اشتباه بوده است. در پاسخ مادرش که آیا عاشق لوری است پاسخ میدهد که بیشتر اهمیت میدهد که دوستش داشته باشند تا دوست بدارد. در نهایت در نامهای به لوری مینویسد که از پاسخ منفی قبلی خود پشیمان است و خود را «خام و احمق» میخواند. در واقع احساس تنهایی جو را از پادرمی آورد و او را وادار میکند از تصمیمات خود بازگردد. او از تمام ادعاهای خود در مورد آزاد بودن، تنفر از قیود جامعه اشرافی دست میکشد و اختلافات خود با لوری نادیده میگیرد. اما شخصیت جو در کتاب از پاسخ منفیاش هرگز پشیمان نمیشود و آن را همواره تصمیم عاقلانهای میداند. فیلم در واقع اندیشهٔ اصلی کتاب را از بین میبرد. جو به عنوان نماد شخصی با روحیه قوی و تسلیم ناپذیر دست رد به عشقی خام می زند هرچند ثروت، زیبایی و شور را به دنبال خود دارد و به جای آن پروفسوی فقیر را برمیگزیند چرا که با او را از لحاظ فکری و حسی به خود نزدیک میبیند. ولی در فیلم جو با کات از یک صحنهٔ سرسبز و پرشور و گرم به اتاق سرد زیرشیروانی ناگهان تصمیمش را تغییر میدهد و چشم به همهٔ حس و منطق خود میبندد. تجرد جو در فیلم حاصل عقل و قدرت روحیش نیست بلکه به حماقت و جوانیش مرتبط میشود. جو در فیلم نه طبق رمان ازدواجی بر اساس عشق و عقل میکند و نه مانند نویسنده با قدرت روحی تجرد را به ازدواجی ناهماهنگ ترجیح میدهد و در آخر نیز با حسرت و شکست خورده تنها کتابش را در آغوش میگیرد. چه نتیجهای از این روایت حاصل میشود جز اینکه باید احساسات را در هرصورتی و بدون توجه به اختلافات پذیرفت و اگر نه زمان از دست میرود و حسرت باقی میماند؟
پایان/
نظر شما