تهران - تحریریه - انتخابات سال جاری ریاست جمهوری آمریکا به لحظات نهایی خود نزدیک می شود و جو بایدن و دونالد ترامپ رقابت متفاوتی را طی می کنند.
اگر امروز انتخاباتی در آمریکا برگزار شود، بدون تردید جو بایدن برنده و دونالد ترامپ بازنده این انتخابات است. انتخابات آینده آمریکا با مولفههای جدیدی روبرو شده است که با انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ قابل مقایسه نبوده و نیست.
گروهی در ایران با فرض های نادرست به ارزیابی انتخابات آینده آمریکا نشسته و پیشبینی میکنند که ترامپ مثل گذشته میتواند در این انتخابات پیروز شود. نویسندگان اینگونه تحلیلها متاسفانه از کنشها و بحثهای مختلف در صحنه سیاستهای داخلی آمریکا دور مانده، با آن آشنایی کامل ندارند و دلایلی که اقامه میکنند نشان از عدم درک صحیح آنها از سیاست در آمریکا و نیروهای اجتماعی در این کشور است.
دلایل مختلفی که ارائه میشود، بخشی به لزوم مذاکره با دولت ترامپ در دور اول و مشکلتر شدن مذاکره کشور ما با دولت او در دور دوم مربوط میشود.
اینگونه تحلیلگران بهجای انتقاد صریح به سیاست خارجی کشور و کسانیکه آنرا طراحی میکنند، بر انتخاب مجدد ترامپ اصرار میورزند تا بر لزوم نیاز به مذاکره با دولت او تاکید کنند.
گروه دیگری بر امتیازات رئیسجمهور مستقر در کاخ سفید بر رقیب او تمرکز میکنند و ادعا میکنند که بهسختی میتوان رئیسجمهوری را در آمریکا یک دورهای کرد. این دسته از تحلیگران فراموش میکنند که در دوران نه چندان دور کارتر و بوش پدر یک دورهای شدند و جرالد فورد حتی بعد از استعفای نیکسون و جایگزینی او نتوانست مجدادا انتخاب شود.
گروه دیگری بر بیاعتباری نظرسنجیها در امریکا اصرار میورزند. آنها نظرسنجیهای فعلی را با سال ۲۰۱۶ مقایسه میکنند و اینگونه نظرسنجیها را بیاعتبار میدانند. دو دلیل برای رد این تحلیل و برخورد با نظرسنجیهای فعلی میتوان ارائه کرد. اول: سازمانهای نظرسنجی از گذشته خود و نظرسنجیها در انتخابات سال ۲۰۱۶ درسها و تجربههای بزرگی آموختهاند. نظرسنجیها همه با شیوههای علمی اتخاذ میگردند و این نظرسنجیها دروغ نمیگویند بلکه آنهایی که در اینگونه نظرسنجیها شرکت میکنند دروغ میگویند. در آمریکا به بروز این گونه دروغ در نظرسنجیها اثرگذاری بردلی (Bradly Effect) و یا اثر گذاری ویلدر (Wilder Effect) میگویند.
در سال ۱۹۸۲ میلادی تام بردلی خود را برای استانداری ایالت کالیفرنیا کاندید کرده بود. تمام نظرسنجیها نشان میدادند که او جلوتر از رقیب سفیدپوست خود بوده اما نهایتا در آن انتخابات او انتخاب نشد و یک سفید پوست توسط رای دهندگان برای این سمت انتخاب گردید. شهروندان ایالت کالیفرنیا در نظر سنجیها دروغ میگفتند بهخاطر اینکه نمیخواستند در مورد یک سیاه پوست در آن فضای سیاسی تبعیض گرایی خود را عیان کنند. آنها میخواستند به لحاظ سیاسی و در آن جو، سیاسی (Politically Correct) قضاوت کرده باشند. در انتخابات سال ۲۰۱۶ هم تا حدودی تاثیرگذاری بردلی میتواند دلیل نادرستی نظرسنجیها را آشکار کند اما این تمام ماجرا نیست.
ترامپ یک چهره غیرسیاسی و پوپولیستی بود. او از خارج از دولت و سیستم بوروکراسی سیاسی به جنگ با نظام غالب در تصمیمگیری در دولت آمریکا و این کشور برخاسته بود. ترامپ توانست با شعارهای فریبنده خود بسیاری را حتی در بین طرفداران سندرز به خود جذب کند. او شخصیت شناختهشدهای نبود و کسی نمیدانست به عنوان یک رهبر سیاسی چگونه عمل خواهد کرد.
بسیاری جذب وعدههای پوپولیستی او در مقابل خانم کلینتون که یک سیاستمدار ورزیده بود و با منطق و نه احساس سیاستهای خود را عرضه میکرد، شده بودند. اما دلیل اصلی شکست خانم کلینتون نهایتا خبری بود که رئیس افبی آی، رابرت مولر، چند هفته زودتر از انتخابات در مورد ایمیلهای حذف شده دولتی از کامپیوتر خانم کلینتون و دسترسی شوهر یکی از مشاورین او به بخشی از این ایمیلها اعلام کرد.
ترامپ توانست از این خبر و اخبار کذبی که خصوصا روسها در هفتههای نزدیک به انتخابات برضد کلینتون شایع کرده بودند، استفاده کند. خارج از همه این بحثها خانم کلینتون نتوانسته بود از جوی که سندرز ایجاد کرده بود، برای تغییراتی لازم در سیاستهای خود، استفاده کرده و خصوصا نیروهای جوان را بهخود جذب نماید.
کلینتون نهایتا یک کاندید ایدهآل برای دموکراتها در مقابل یک پوپولیست خارج از سیستم سیاسی این کشور نبود. او بخش سازمان و استقرار یافته (Establishment) حزب دمکرات را نمایندگی میکرد و آن زمان، زمان یک کاندید برای تغییراتی بود که سندرز بخشی از آنها را معرفی کرده بود.
پروفسور مهدی نوربخش (استاد روابط خارجی دانشگاه هریسبرگ)
کانال تلگرامی دیپلماتیک؛ کانال تخصصی دیپلماسی، سیاست خارجی و روابط بین الملل
پایان/
نظر شما