تهران - تحریریه - ایجاد اصلاحات اساسی در ایران کنونی به دلیل تعمیق نفوذ الیگارک های فاسد دشوار شده، اما همچنان دست نیافتنی و غیرممکن نیست.
پوریتانیسم عامیانه در ایران به پوششی بدل شد برای رشد انواع کانونهای قدرت و ثروت با رفتارهایی که بتدریج مافیاگونه شد. برآیند این وضع تناقضی بزرگ بود: مطرح کردن شعارهای اصالتگرایانه همپای گسترش فساد مالی. این دو رویکرد متناقض ظاهرگرایی ریاکارانه و زشتی را رواج داد؛ کارگزارانی با ظواهر غلیظ اسلامی- انقلابی که میگفتند فقط به خاطر خدا و خدمت به مردم متصدی پست و مقامی شدهاند و بعضاً حتی مدعی بودند که از بیتالمال حقوق نمیگیرند. بعدها که تحولات زمانه پرده را کنار زد دیدیم جز این بوده است.
و اکنون همان کانونهای نهادینه شده با بهرهگیری از موج روز «جوانگرایی» و با همان پوشش ظاهرگرایی دینی- انقلابی بعضاً نیروهای خود را برمیکشند تا به مدیران آینده ایران بدل شوند. تصور میکنند از این طریق میتوانند در قامت الیگارکهای ایرانی سالیان مدید دوام آورند.
سالها به اصلاح و نوسازی امید داشتم و با این امید مینوشتم. در ماههای اخیر امیدم به عزم و آگاهی لازم برای نوسازی از طریق اصلاحات بنیادین و رادیکال افول کرده هرچند هنوز تصور میکنم پتانسیل آن وجود دارد و هنوز میتوان این پتانسیل را بالفعل کرد. کانونهای نهادینه شده همچنان میراث انقلاب را حریصانه میبلعند تا به پایان رسد. سرنوشت ایران برایشان مهم نیست.
همپای این، ایران در لایههای میانی و پائين مردم منطقه قدرتی قابل اعتنا کسب کرده که سرنوشت ایران را به سرنوشت منطقه گره زده است. نفوذ ایران در منطقه (بويژه در عراق و سوریه و لبنان) حذف شدنی نیست مگر از طریق استقرار دیکتاتوریهای سهمگین چون صدام و کشتارهای چند ساله. نگرانم و بیمناک که در ماههای آتی سرنوشت ایران و منطقه چگونه رقم خواهد خورد؟
جمعه، ۶ تیر ۱۳۹۹/ ۲۶ ژوئن ۲۰۲۰
پایان
نظر شما