تهران - تحریریه - کارشناسان اعتقاد دارند همچون جنگ جهانی که ساختار قدرت در عرصه جهان را مشخص کرد، همه گیری کرونا هم آینده رقابت آمریکا و چین در شکل دهی به سیستم جهانی را تعیین خواهد کرد.
بدون تردید بروز و شیوع بیماری کرونا در دوره ای که انسان در مسیر پیشرفت های شگرف علمی در حرکت بود، نقطه عطفی به شمار می رود. برخی کارشناسان این واقعه را با بزرگترین تحولات در عرصه جهان هم تراز می دانند. برخی آن را با فروپاشی دیوار برلین و برخی هم آن را با حادثه 11 سپتامبر 2001 برابر می دانند.
هر یک از این دو رخداد باعث تحولات و دگروگونی های شگرفی در سیاست بین الملل شدند. اکنون برخی بروز و همه گیری جهانی ویروس کووید 19 را با جنگ جهانی سوم هم تراز می دانند و آن را World War C یا جنگ جهانی کرونا نامیده اند.
پس از فروپاشی شوروی، ایالات متحده یکه تازی در روابط بین المللی را آغاز کرد و حملات تروریستی به برج های دوقلو در نیویورک هم کاخ سفید را به جنگ با مسلمانان جهان فرستاد و به زعم غرب جهان به دو گروه حامی و قربانی ترویسم تقسیم شد. تحلیلگران اعتقاد دارند کرونا هم آینده بزرگترین قدرت های جهان -پکن و واشنگتن- را مشخص می کند. پس از این دوران شکل و ساختار رقابت جهانی دو قدرت نخست در اقتصاد تعیین خواهد شد.
تارنمای پژوهشی «گلوبال ریسرچ» اعتقاد دارد، همه جهان اکنون گرفتار جنگی است که اگرچه نمی تواند سناریویی از جنگ جهانی سوم باشد، اما این بار هیچ یک از قدرت ها همچون آمریکا، روسیه، هند، پاکستان، ناتو و ایران در آن حضور داند طرف منازعه دیده نمی شوند بلکه جنگ با یک دشمن غیرقابل مشاهده ای صورت می گیرد که همه جهان را تهدید می کند.
«جنگ جهانی C(کرونا)» واقعه ای ناگهانی و برجسته در تاریخ بشریت توصیف می شود زیرا در لحظه ای حادث شد که کشورهای جهان بیشتر از هر زمان دیگر در چارچوب جهانی شدن به یکدیگر وابسته شده بودند.
هنوز مشخص نیست که جنگ جهانی کرونا چه زمانی پایان می یابد، اما می توان دگروگونی در ساختار روابط بین المللی پیش بینی کرد. زیرا جنگ سردی که در سال های اخیر رخ داده بود زمینه را برای این شرایط غیرقابل انتظار آماده ساخته بود.
در واقعیت پس از کرونا، رقابت چین و آمریکا برای کنترل سیستم جهانی نه تنها از بین نمی رود بلکه برای حداقل یک دهه آینده به این منازعه شکل می دهد.
چین که برخی آن را کارخانه جهان می نامند، پیشتر از جنگ جهانی کرونا به سلامت بیرون آمد و در موقعیتی بهتر در رقابت جهانی قرار گرفت زیرا تجربه دست اولی را از مقابله با این بیماری کسب کرد. برخی اعتقاد دارند چین در حال نجات جهان از دست کرونا است؛ جالب آنکه ایالات متحده هم می تواند در کنار این کشور قرار بگیرد.
نکته بارز این است که کمک های درمانی و انسان دوستانه چین در این شرایط ابزار قدرت نرم این کشور خواهد بود که به گسترش نفوذ پکن کمک می کند. این اقدامات بشردوستانه همان کاری را انجام می دهند که کمک های اقتصادی این کشور از مدت ها قبل در پیش گرفته بودند. در واقع این دو عامل به بهبود وضعیت جهان با حمایت های چین منجر می شوند اما ایالات متحده تمایل نخواهد داشت تا ساختار هژمونیک خود را بدون منازعه به چین تسلیم کند.
این به معنای آغاز جنگ آمریکا با چین نیست اما حکایت از آن دارد که رقابت دو کشور تشدید می شود. به طور قطع آمریکا با متحدانش در گروه 7 وارد عمل می شود تا مانع از فروپاشی اقتصاد غرب شود.
با اینحال بدون تردید پایه های بنیادین اقتصاد جهان که بر اصل جهانی سازی استوار شده بود، دچار تغییر می شود. این شرایط درحالی واقع می شود که چین حامی ساختار پیشین یعنی جهانی گرایی خواهد بود اما مدل ترامپی رویکردهای ضدجهانی سازی رادیکال را دنبال خواهد کرد.
یکی از نخستین پیامدهای جنگ جهانی C، نمایش شکنندگی زنجیره عرضه کالا در جهان و مخاطرات راهبردی وابستگی به دیگر کشورها در تامین کالاهای ضروری همچون دارو و تولیدات مربوط به بهداشت و درمان است. البته این دستاورد در تضاد با راهبرد چین در ساخت جاده ابریشم جدید(یک جاده، یک کمربند) است زیرا پکن به دنبال افزایش صادرات کالای خود به جهان بود.
همه این تضاد منافع باعث می شوند که کشورهای جهان به ویژه دو قدرت چین و آمریکا برای دستیابی به موقعیت برتر از انجام هر اقدامی فروگذار نکنند.
پایان/
نظر شما