دیروز خبر بسیار عجیبی منتشر شد. طی این خبر گویا قرار است ساخت سریال حضرت موسی (ع) را به ابراهیم حاتمی کیا بسپارند.
خدا مرحوم سلحشور را بیامرزد.
حقیقتا تهیه کنندگان سریال در حاتمی کیا چه دیدند که او را برای ساخت سریالی به این مهمی و حساسی انتخاب کردند.
سریال موسی را باید فردی با عقاید محکم و اساس فکری و اعتقادی قوی بسازد؛ نه حاتمی کیایی که هنوز نمی داند با خود چند چند است.
تقریبا در تمام فیلمهای او یک شک و دودلی حاکم بوده و بیشتر شخصیت های فیلمهای وی بر اساس یک منطق محکم هیچگاه به یقین نمی رسند. در حقیقت پای چوبین شخصیت فیلمهای حاتمی کیا بارها می شکند و هیچ وقت بر اساس برهانی محکم و آهنین به کمال نمی رسد.
سیر تکامل شخصیت های فیلمهای حاتمی کیا سرگردان در برزخی پر از حیرت و شک شروع می شود و در انتها بدون هیچ دلیل عقلانی ناگهان متوقف می شود. مثلا حاج کاظم معروف آژانس شیشه ای را نگاه کنید؛ با بی منطقی تمام یک شهر و کشور را بخاطر رفیقش بهم می ریزد تا در انتها به هیچ برسد. یا داوود روبان قرمز که می توان او را ادامه همان حاج کاظم دانست؛ فردی غرق شده در گذشته و توهمات بی منطق که ناگهان عاشق محبوبه می شود. او که نماد مردان بی ادعای جنگ است حاضر است در مباهله ای احمقانه خود را در معرض مرگ قرار دهد و در آخر هیچ را اثبات کند.
چرا به گذشته برویم در همین اخیر روح متزلزل حاتمی کیا آشکارا در "چ" متجلی است. چمرانی که نمیداند چرا می جنگد و منتظر فرصتی است تا از جنگ گریخته و دائم در پی مذاکره و صلح با دشمن است.
( بگذریم که هنوز مشخص نشده است که چرا اکران چنین فیلمی با روی کار آمدن دولتی که بندبند وجودش عشق مذاکره است، همزمان شده است.)
حالا تصور کنید حاتمی کیا موسی نبی(ع) را بسازد.
این موسی لابد مدتها با خود درگیر است که چرا باید با فرعون که طغیان کرده مبارزه کند.
لابد موسی حاتمی کیا قرار است دنبال مذاکره با فرعون باشد نه هدایت فرعون.
لابد بعد آنکه موسی حاتمی کیا از میقات باز می گردد و می بیند بنی اسراییل گوساله پرست شده با خود می اندیشد که اگر رای اکثریت مردم گوساله پرستی است خب چرا نباید گذاشت گوساله بپرسند.
لابد موسی حاتمی کیا نیز همانند دیگر شخصیت های اکثر فیلمهای حاتمی کیا تا زمانیکه فرمان خدا به کشتن قوم بنی اسراییل به دست خود صادر نشده در شک و دودلی کنار آمدن با سامری و قوم کافر شده اش گیر میکند.
احتمالا موسی حاتمی کیا روزی همانند حاج کاظم، بی منطق شهر مصر را به هم می ریزد و روزی نیز همانند چمران بدنبال مذاکره با قارون و سامری خواهد بود.
در هر صورت سریال موسی را به حاتمی کیا سپردند و باید منتظر حضرت موسی ای بود که بیشتر شبیه موسی تحریف شده یهودیان است تا پیامبری الوالعزم که خداوند با وی سخن گفت و را به مقام کلیماللّهی برگزید (مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ) و خطاب به وی فرمود (وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسی - من تو را برای خودم ساخته و برگزیدم)
جادارد همان را گوییم که موسی نبی(ع) خطاب به بنی اسراییل گفت:
وَإِذْ قَالَ مُوسَی لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَقَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ
(و موسی به قوم خود گفت: ای قوم من، چرا مرا میآزارید، حال آنکه میدانید که من پیامبر خدا بر شما هستم؟)
خطاب به تهیه کنندگان و دست اندرکاران ساخت سریال عرض کرد:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسَی فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَکَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِیهًا
(ای کسانی که ایمان آوردهاید، شما مانند آن مردمی نباشید که پیغمبرشان موسی را بیازردند تا آنکه خدا او را از آنچه گفتند منزّه ساخت و او نزد خدا آبرومند و محترم بود.)
در پایان قسمتی از فیلم آژانس شیشه ای را برای دوستان انقلابی و ارزشی می گذاریم که بعضا ارات ویژه ای به حاج کاظم شخصیت اول این فیلم دارند؛ تا ابعاد بیشتری از روحیه ابراهیم حاتمی کیا برایشان آشکار شود.
این سکانس رو با دقت ببینید؛
+کجا میرید
_آزادی
+من تا انقلاب بیشتر نمیرم
_جوونه گفت تا آزادی میرم
+اون جوون بود، من جونش رو ندارم...
پایان/
نظر شما