به وقت شام به اشتباه می رود یا حاتمی کیا؟

تهران - تحریریه - مهدی آیت ثانی با نقد فیلم سینمایی به وقت شام ساخته ابراهیم حاتمی کیا، این فیلم را با منطق محتوایی و شکلی و نه هیاهوهای تبلیغاتی مانند کشاندن سردار قاسم سلیمانی تحلیل کرد.

  پرده اول به زعم عمده سینماگران و مخاطبان عام، فیلم «به وقت شام» از حیث ساختار، خوش­ساخت و تاثیرگذار است. فیلمبرداری و بازیهای خوب و خصوصا جلوه­های ویژه­ی چشمگیرش قابل توجه است. یونیک بودن موضوع و قصه، مهمی­ست که سینمای ایران 6 سال برای یک فیلم «ضد داعش» منتظرش بود. برخی معتقدند کارگردان تلاش موفقی در دکوپاژ هالیوودی و میزانسن­های کم­نقص داشته که به این ترتیب شاید بتوان با عنوان شاهکار یا اثر درخشان از فیلم یاد کرد. حُسن­های متعدد تکنیکی این فیلم در ارائه کردن تصویری هرچند حداقلی از داعش بسیار موفق است. می‌توان لجن‌پراکنی انگشت­شماری از غرض­ورزان که خود را در صف مخالفان بودجه سپاه یا منتقدان به رفتار آقای حاتمی­کیا در مراسم اختتامیه جا می­زنند اما خود بودجه­هایشان را از قطرِ حامی داعش و برخی سفارتخانه­های دشمن این کشور می‌گیرند، به هیچ گرفت. پرده دوم منتقدانی از خانواده سینما، مدافعان حرم و دیده­بانان فرهنگ انقلاب، نقدهایی تجلیلی یا اعتراضی نوشته­اند. نقدهای تجلیلی عمدتا از سوی اشخاص مرتبط با سازمان اوج و قشر مرتبطش نوشته شده؛ و نقدهای اعتراضی از سوی سایرین به رفتار عمو ابراهیم است. حاتمی‌کیا در نخستین نشست خبری و ایضا در مراسم اختتامیه جشنواره فجر با بغض و اشک اعلام و تاکید می­کند که این فیلم درباره مدافعان حرم است؛ و بعدتر موکدا افتخار می­کند که رشادت­های مدافعان حرم را به تصویر کشیده است. اما موضوعات مهمتری نیز وجود دارد که در این دو موضع‌گیری ­نادیده گرفته می­شود. راقم این سطور با استدلال­ها و توضیحات ذیل، بخشهای مهمی از ادعاهای ابراهیمِ به وقت شام را نادرست، می‌داند. الف) «مدافع حرم» یک عبارت کاملا ایرانی است و هیچگاه با قلم دیگران ساخته نشده. مدافعان حرم مشتمل بر لشکرها و گردانهایی از: شیعیان افغانستان{فاطمیون}، شیعیان پاکستان{زینبیون}، اهل سنت ایران{نبویون}، شیعیان لبنان{حزب الله}، شیعیان عراق{حرکه النجباء و...}، مستشاران ایرانی{بسیجیان فاتحین، و پاسداران} و شیعیان سوریه هستند که 6 سال با شمار شاید 20 هزار "نفر رزمنده" در سوریه مقابل تروریست­ها ایستاده و چند هزار شهید داده­اند. واضح است که بسیجی مدافع حرم یعنی: یک سبک زندگی، بینش سیاسی و عقاید خاص؛ اما گستره، گوناگونی و تعداد کثیر این افراد و شهدا تعمدا در این فیلم جایی ندارند؛ کما (فیلمهایِ) ماضی، دیالوگ­های گلایه­مندانه و معترضانه بین دو نسل جنگ و فرزندان ایشان - بی­ربط با موضوع فیلم - از زبان خلبان جوان شنیده می­شود. خب؛ از این رزمندگان، نوع زندگی، عقاید، علایق، عواطف، کشش­ها و کنش­های رزم، و خانواده­های شهدایشان در هیچ جایی از فیلم «به وقت شام» اثری دیده نمی­شود. حاتمی‌کیا تعمدا از این لشکرها، گردانها و بیش از نیم دهه جهاد و شهادت فقط چند «اسیر» در فیلم نشان می­دهد. سرکرده چچنی مسلحین داخل هواپیما به دوربین می­گوید: «این اسرا هیچکدام سوری نیستند و از کشورهای افغانستان، پاکستان، عراق، لبنان و ایران هستند!». به‌راستی چرا حاتمی­کیا می­کوشد فیلم ضد داعشی خوش­ساخت خود را تعمدا «فیلمِ مدافعان حرم» بنامند؟ ب) گذشته از سبک زندگی مدافعان حرم، فیلم هیچ پاسخی به پرسشهای افکار عمومی مبنی بر چرایی و چگونگی حضور ایران در سوریه نمی­دهد. سرمایه‌گذار و کارگردان «به وقت شام» تعمدا فیلم را در سکوت خبری تهیه کرده­اند. منطقی نیست دو خلبان - که اتفاقا خلبانان پروازهای سوریه عناصر کلیدی کارزار هستند - را «مدافعان حرم» بنامند. چرا فیلمنامه به نام مدافعان حرم اما با انحراف افکار عمومی، فرصت تاریخی ارائه تصویر واقعی از حقیقت ظاهری و باطنی میدان نبرد سوریه را از دست داده است؟ پرده سوم چرا درباره آقا ابراهیم نوشتم «تعمدا»؟ به‌رغمِ کنش­ها و واکنش­های عموابراهیم - از مصاحبه گرفته تا حضور در جمع خانواده معظم شهدا - چند سالی­ است بنده و دیگران، ایشان را به دور از آنچه ادعایش را می­کند دریافتیم­ و می­شناسیم. حتی تلاشِ موفقِ سازندگان فیلم در مصادره­ به مطلوبِ گریستن حاج قاسم یا تقدیر و بوسه­اش بر پیشانی آقا ابراهیم با هدف جا انداختن اینکه این فیلم، فیلم مدافعان حرم است، بر ما کارگر نیفتاد. اما حس کردیم گویا قرار است فیلم مصون از هرگونه نقد محتوا و ساختار باشد. برای نقد رویه جاری آقا ابراهیم کمی به عقب برمی‌گردم. روزی جزئیات خبر اکران خصوصی فیلمهای «چ» و «بادیگارد» برای سعید حجاریان و عرب­سرخی و عباس عبدی و سایر اعوان که با بودجه سپاه در سازمان اوج ساخته شده بود را می­خواندم. البته هیچ قضاوتی درباره حریم خصوصی این اشخاص ندارم و کاری هم ندارم به اینکه با انواع جرائم امنیتی طبق مستندات و اظهارات صریح خود محکوم شده و تحمل کیفر کرده­اند، اما البته(تر) این مهم است که عمو ابراهیمی که این روزها توسط مرتبطان سازمان اوج به‌عنوان «یگانه علمدار انقلاب و ولایت در سینما» مطرح می­شود، با دیگران مِی می­خورد و با ما تلو تلو. آنان هر تفکر و منشی دارند، لامحاله و صادقانه، حتی بعضا تصریح دارند که التزام چندانی به ولایت فقیه و انقلاب اسلامی به­تفسیر این ولی فقیه ندارند. بنابراین به دور از این هیاهوها، از خود پرسیدم عموابراهیمی که با خاتمی عکس جدید دارد و با این نحله مراوده، آیا علی‌رغم بردن بهره­ها از نام و نامه­های مرتضی آوینی، آنطور که آوینی «بسیجی» را ذوب در ولایت فقیه و انقلاب اسلامی می­دید و می­خواند، قرائتی از حقیقتِ بسیج ارائه خواهد کرد؟ بازگشتم و «آژانس» به بعد حاتمی‌کیا را مرور کردم؛ کاراکترهای بسیجی فیلمهای آقاابراهیم، نوعا اشخاصی اخم­آلود، عصبی، ساختار گریز، منزوی، خودخور، پُر تنش، همیشه ناراحت یا خنثی هستند، که اگر خنثی هستند یا در روستایشان بدون تراکتور کشاورزی می­کنند یا در شهر مسافرکشی. این کاراکترها با پایان جنگ در سال 67 عملا فاقد تکلیف سیاسی و استراتژیک شده، و خیلی ساده و شیک، «عوام» می­شوند. گفتمان‌شان نوعا جرم و نامشروع، و برای احقاق حق یا کسب منفعت است؛ غالبا برای رسیدن به مقصود خود، یا آنچه اجتهاداً حق خود یا «عباس­»ها تشخیص می­دهند، هر کار غیرقانونی، جرم، ظلم و حق­الناس را مرتکب می­شوند؛ البته این ارتکاب جرمها، گویا شرعا و مراماً(!) مجاز است. علی‌رغم این حواشی برای امنیت فداکاری می­کنند و همه باید به سوابقشان احترام بگذارند؛ و می­گذارند! یکی از ابزارهای وجوب این احترام نیز عواطف و احساسات ایشان، خصوصا نسبت به خانواده­ صبور وعمیقا محترمشان است؛ که اتفاقا در آژانس برای تایید رفتار تروریستی و نامشروع حاج کاظم «پلاک»ِ مجاهدان فی سبیل الله را بعنوان «خلاصه‌ترین پیام» می­فرستد. جالب اینجاست که بسیجیِ اتمسفر ذهنیِ قشر خاکستریِ نسبت به انقلاب اسلامی نیز­ تا حدود قابل تاملی همین بسیجیِ فیلمهای عموابراهیم است. صد البته با فاکتورهای جذابیت در سینما، ضد ارزش براحتی می‌تواند تبدیل به ارزش شود، و طوری جا بیفتد که گویا اصلا بسیجی یعنی همین! راستش را بخواهید همین فاکتور کافی است که بگوییم فقدان عقلانیت در آژانس، روبان قرمز، موج مرده و ارتفاع پست و... بسیار پر رنگ دیده می­شود، لکن بطرز عجیبی این فیلمها تبدیل به نوستالژی چند نسل از مردم ایران شده‌اند. آقا! مهم است که مقام معظم رهبری امر فرمودند جمله «این فکس از بیت آمده» از سکانس پایانی آژانس حذف شود؛ حالا روشن می­شود که طبعا رهبری هم علی‌رغم دلسوزی و توجه به بازماندگان جنگ{عباس­ها}، خود را مدافع بی­تکلیفی، خودسری، جرم، اقدام علیه امنیت ملی، حق­الناس و ساختارشکنی­ ندانستند. کاراکترهای­ فیلمهای عموابراهیم مظلومانه شهید هم می­شوند اما بطرز عجیبی هیچگاه هیچ خطری برای شبکه­های نفوذ، ترورهای بیولوژیک نسلهای ایرانیان، جاسوس­ها و جبهه معاند انقلاب اسلامی ندارد؛ اتفاقا یکی فارغ از ایدئولوژی، عاشق دختری منافق هم می­شود؛ بسیجی­های عمو ابراهیم نوعا خودسر و خطرناکند و عجیبا فاصله بسیاری با بسیجی­های اصیل دارند. این افرادِ مجرم - اما به مدد دِرام و دکوپاژ «عزیز» - عملا نسبتی با بعد اخلاقی امام(ره) و آیات سید علی قاضی و بهجت و ملکی تبریزی که گفته­اند: نور حاصل از یک چله عبادت مقبول با یک "پرخاش کوچک" از بین خواهد رفت، ندارند؛ چه رسد به اسلحه­کشی و خشونت و ارعاب و گروگان­گیری و الخ. از بسیجی­های عمو ابراهیم هیچگاه طهرانی‌مقدم و عماد مغنیه و شهریاری در نمی­آید! طهرانی‌مقدمی که سازمان پُرعظمت ناسا را با علم و تخصص خود دُور زده و ایران را با موشک­های ماهواره­بر و قاره­پیما و نقطه­زنِ دفاعی بر خلاف میل منافقین اپوزیسیون­نما، قدرتمند و تسخیرناپذیر ساخته؛ یا عماد مغنیه که اگر خیانت نمی­شد، موساد نمی­توانست این پیچیده­ترین فرمانده نظامی و هوشمندترین استراتژیست امنیتی جهان را ترور کند. اینها قابل تأمل است، آقایان! بسیجی­های فیلمهای حاتمی­کیا مورد پسند همان میهمانان اکرانهای خصوصی و صمیمی آقا ابراهیم هستند و هرکه غیر از این باشد در گفتمان ابراهیم با کلیدواژه «موتوری» یعنی افراطی و خطرناک معرفی می­گردد؛ حال آنکه موتوری­های دهه 60 همین تندروهای اصلاحاتی و براندازان امروزند. موتوریهای سال 78 و 88 با پیشکش جان خود نظام را در برابر کودتا بیمه کردند. باید از آقا ابراهیم پرسید چرا در بادیگارد همچنان اصرار دارد کاراکترهای ضدارزش اما نوستالژیک خود را «خیبری» بنامد و هر بسیجی که مانند کاراکترهای فیلمهای او خنثی و بی‌خطر برای دشمن نیست را «موتوری»؟! او از این کلیدواژه­سازی و نسبت دادنِ افراط به بسیجیِ حافظ امنیت ملی و ناموس مردم و جنگنده با منافقین در خیابانهای تهران چه هدفی دارد؟ ایضا «میهمانهای اکران خصوصی» ابراهیم چه حظ و بهره­ای از کلیدواژه­های «خیبری» و «موتوری» دارند؟ چرا سعید در ذهن آقای حاتمی کیا یا حتما سعید عسکر است یا سعید حجاریان؟! چرا این به­قول خودش «سرباز نظام»، برای نظامی که گرفتار کودتا و براندازی شد و «تا لبه پرتگاه رفت» هیچ فیلمی نساخت؟ در این 18 سال و 2 کودتا سرباز نظام نبود، اما برای فریاد کشیدن روی سن اختتامیه جشنواره ناگهان سرباز و وابسته نظام می­شود؟! آیا باید اگر با چشمان پر اشک فرمود من سرباز و وابسته نظامم و عده­ای نیز تکرار کردند، من و من­ها باور کنیم ایشان سرباز نظامی است که با ستون ولایت فقیه پابرجا مانده و این ولایت تنها در وجدان بیدار سلسله بسیجیانِ به قول عمو ابراهیم «موتوری» متبلور می­شود؟ اصلا ولایت فقیه چیست؟ لابد همان که افراطی­های دهه 60 می‌گویند نباید باشد... طبعاً باورپذیر نیست چنین نویسنده­ای بخواهد یا بتواند بسیجی مدافع حرم را آنطور که هست تعریف کرده و نشان دهد؛ و نمی­دهد! و اتفاقا همین انتظار می­رفت و مانند بنده یقین داشتیم که با فیلمی خوش‌ساخت تعمدا ادعای به تصویر کشیدن رشادتهای مدافعان حرم خواهد شد! پرده چهارم مرتبطان سازمان اوج با به اوج رساندن تبلیغات فیلم در برنامه­هایی زنده، روزنامه­ها و رسانه­های مرتبط و ذهنیت­سازی برای برخی مسئولین، دو کار می­کنند: الف) ایجاد فضای دوقطبی: به این معنا که هر کس به فیلم نقدی و به رفتار ناپسند حاتمی­کیا اعتراضی بکند، یا مرتبط با حامیان داعش است، یا دشمن سینمای انقلاب اسلامی است، یا چشم دیدن حاتمی­کیایِ سربازِ وابسته­ی نظام و فیلم ارزشی­اش را ندارد، یا مخالف مدافعان حرم است، یا بی­بصیرت است و نمی­فهمد که از این «تنها علمدار سینمای انقلاب» به هر قیمتی باید حمایت کرد و ...الخ! پمپاژ نفرت و کینه در قشر انقلابی نسبت به جامعه سینمایی و نهادینه ساختن بیش از پیشِ حسّ مظلومیت و تنهایی در این گروه مردمان، تنها یک نتیجه دارد: ایجاد شکاف بیش­تر و بیش­تر بین حزب­الله و سینما و مردم! دود این فاصله به چشم انقلابیون و حزب‌اللهی­های نجیب می­رود، زیرا به غلط چنین می‌پندارند که همه با آنها دشمن­اند و چشم دیدنِشان را ندارند؛ همه ضد انقلابند و بی‌بصیرت، و آنها مظلومند و تنها. حال آنکه اصلا اینطور نیست! بنده به‌عنوان یک «برچسبِ افراط خورده» با صدای بلند عرض می‌کنم هیچ‌کس در سینمای ایران با امت حزب الله که هشت سال جنگیده و الآن هم نامشان مدافعان حرم است و با افتخار این 6 سال را نیز به آن 8 سال افزوده­اند، دشمن نیست! حتی اگر افرادی مغرض، در این خانواده محترم و گستره سینمای ایران تلاش کنند خود را «همه» بنمایانند، تلاش‌شان ابتر و بی­حاصل است. علت ساخته نشدن فیلم­های انقلابی صحیح و عقلانی که - اتفاقا اگر ساخته شود بیش از همه، همین قشر موسوم به اپوزیسیون شیفته­اش خواهند شد - دشمنی سینما با ارزشها نیست! علت، میدان­دار شدن افراد غرض­ورز و غیرمتخصص است که سکان­دار فرهنگ انقلاب شده­اند و با تیم­کشی، تخصص‌گریزی و پمپاژ نفرت و تفرقه و دوقطبی­سازی، برای منافع کوتاه مدت خود، هزینه هنگفت شکاف و فاصله بین مردم را از کیسه نظام می­پردازند. این را می‌گذارم تا بعد... ب) در این دو قطبی، جوانان حزب­اللهِ مظلوم و رنج­کشیده که همیشه بهای امنیت کشور و استمرار انقلاب را با جان و مال و آبرو و خانواده خود پرداخت کرده­اند، با این القاء غلط که همه دشمنشان هستند، بزرگتر می­شوند اما روزی پس از دیدن و تمییز فیلمهای خوب و موفق می­فهمند که فلان فیلم­ها چندان هم که پروپاگاندا شده بود، قوی و ارزنده نبوده؛ آنجاست که عواطف و «اعتماد»ِ این پشتوانه­های مردم و نظام دچار خدشه می­شود و "ریزش­ها" اتفاق می­افتد! به جرأت می­توان گفت که اپوزیسیون­سازی، حرفه­ای­ترین کار برخی انقلابی­مآب­ها و حزب­اللهی نماهاست! از عامه گله­مندان نظام خواهش می­شود به کنش­های این زمره واکنش نشان ندهند تا این نیز بگذرد. والله سوریه با گسست مردمش از یکدیگر ضربه‌پذیر و سپس متلاشی شد! همه ­ما مردم با هم «نظام» تشکیل داده­ایم نه قبیله! نه به حرف اینها وقعی بنهید و نه به حرف منافقینی که اپوزیسیون نمایند. پرده پنجم شاید در نگاهی شتابزده، این پرده بی­ربط با نقد فیلم به وقت شام به نظر بیاید؛ لکن بنده این پرده را خوانشی دیگرگونه از محتوای بندهای قبل می­دانم. خطاب به سرداران سرلشکر حاج قاسم سلیمانی و آقاعزیز جعفری – که خدا هر دو را برای انقلاب حفظ کند: بزرگواران! از آنجایی که حضرتتان را اشارت کافیست، بسیار خلاصه و فشرده عرض می­کنم: سید مرتضی آوینی در طول 8 سال دفاع مقدس، 90 فیلم 45 دقیقه­ای در گروه تلویزیونی جهاد سازندگی با عنوان «روایت فتح» ساخت. مضافا در دهه نخست انقلاب، کل امکانات فیلمسازی، دوربینهای نگاتیو 16 میلیمتری بود که مستلزم پروسه سنگین و زمان­برِ چاپ و تبدیل به پازیتیو و تدوین خطی با میز مکانیکیِ مووی­یللا در دو لاین مجزای صدا و تصویر بود! امروز با دیجیتال شدن سیستم ضبط و محور شدن یک قطعه الکترونیکی بنام رَم، و ایضا رایانه­ای و غیرخطی شدن تدوین، سرعت ساخت فیلم به بیش از 30 برابر افزایش یافته! یعنی در حداقل ممکن باید 2000 مستند کوتاه و بلند از این حادثه حیرت‌انگیز آخرالزمان با همان بودجه­ها و رعایت اصول حفاظتی ساخته می‌شد. نیک می­دانید همسران و فرزندان شما و میلیونها زن و کودکی که امروز نسلهای دوم و سوم انقلاب هستند و ستونهای این نظام به شمار می­آیند، هیچگاه خط مقدم جبهه را به چشم ندیدند، اما «حافظه تاریخی مردم ایران» از دفاع مقدس و باطن شگرفش جز از قاب برنامه روایت فتح چیزی به یاد دارد؟ آیا جز این است که این تصویر شگرف، انقلاب و نظام و کشور را تا 3 دهه پس از جنگ بیمه کرد؟ آیا جز این است که در صورت عدم انتقال این معارف، کمر انقلاب و نظام را می­شکست و مردم بدون حافظه تاریخی از سوابق و معارف یارای ایستادن پای کشور و نظام نبودند؟ آیا انسان بدون ذهن و حافظه می‌تواند ایمان خود را نبازد و پای شدائد بایستد؟ آیا خود شما اگر تهران­نشین بودید و در آن میدان 8 ساله حضور نمی­داشتید و آن اولیای خدا را به چشم ندیده بودید و در آغوش نکشیده بودید الان دقیقا همین باورها و غیرت را نسبت به نظام و انقلاب داشتید؟ آیا نسلی که روایت فتح ندیده­اند باورهایی همسان با نسلِ روایت فتح دیده دارند؟ آیا ماهیت دفاع مقدس جز در فیلمهای مستند شهید آوینی در جای دیگری ارائه شد؟ آیا حضرت امام(ره) و حضرت آقا هر هفته این برنامه­ی معارفی و نورانی را دنبال نمی­کردند؟ آیا جز این بود که مقام معظم رهبری بی‌حکمت این بزرگمرد را «سید شهیدان اهل قلم» ننامیدند؟ باید پرسید در این 6-7 سال مقاومت در سوریه چند فیلم بیست دقیقه­ای مستند حتی فارغ از معارف مقاومت و صرفا گزارشی ساخته شد!؟ چه کسانی 6 سال تمام با انحصار گرایی و به بهانه محرمانه بودنِ اخبار منطقه، نگذاشتند تصویر و معارف «مقاومت» به مردم مخابره شود؟ اگر این تصویر مخابره می­شد، چه می­شد؟ آیا اگر تصویر حقیقی و معارف مقاومت در این 6-7 سال به مردم ایران و جهان ارائه می­شد، وضعیت افکار عمومی اینطور بود که خناسان و ابن­الوقت­ها سوار بر فضای رسانه بشوند و سهم مطلق رسانه را در مدیریت ذهن انسانها از آن خود سازند؟ آیا رزمندگان فاطمیون و زینبیون و نبویون و فاتحین و نجباء و حزب الله و حیدریون اینقدر بی­معارف­اند که حتی لایق یک دیالوگ و یک پلان خشک و خالی در سینما هم نیستند؟ آیا صدرزاده - که شما عاشقش بودید - یا حاج حسین همدانی و بیشمار شهدای آرمیده در آغوش سیدالشهدا(ع) اینقدر بی­مقدارند که باطن و معارف مقاومتشان باید بایکوت شود؟ تا چند سال دیگر باید فرصت سوزی­های مطلوب و ایده­آل اسرائیل و امریکا ادامه یابد؟ تا چند سال دیگر حضرات باید وعده آینده نزدیک روشن و پیدایش نسلِ نُوِ فیلمسازان و تولید آثار فاخر بدهند؟ 6 سال بس نیست؟ وقتی می‌گوییم «بسیجی» و «مدافع حرم» یعنی: یک "سبک زندگی" و یک تفکر خاص که همه حیاتش در عشق به ولایت فقیه و انقلابِ دمادمِ اسلامی خلاصه می­شود، حتی اگر منافقین کوردل داخلی توانسته­ باشند او را با دیگران جمع ببندند، افراطی و دلواپس نامیده و نگذارند شناخته شود! پرده آخر با شرح بسیار مختصری که از کاراکتر­های فیلمنامه­های آقای حاتمی­کیا و علت عدم پرداختن ایشان به اصل مقاومت در سوریه رفت، تلاش شد ضمن صحه گذاشتن بر حُسن­های فیلم، نکات فوق خاطرنشان شود. ایشان عمدا یا سهوا پس از بارها رد کردن دعوت رضا رشیدپور برای حضور در برنامه زنده، هجویات یک منتقدنما را علت­العللِ واکنش تند خود بر روی سن اختتامیه جشنواره قرار دادند و فرمودند: من وابسته­ام و من سرباز نظامم. به تلویزیون نیز حمله کردند و شکایتشان را به خدا بردند. برخی دلسوزان معتقدند با این عمد یا سهو در سخن گفتن خلاف واقعیت، اعتماد و صداقت امت حزب الله لطمه خواهد دید. :: پ­ن1: این نگرانی وجود دارد که تعداد بسیاری فیلمسازان حرفه­ای و خوب، اجازه نیابند درباره مقاومت و ارزشهای مردم فیلم بسازند و صرفا با اسامی دهن­پرکن و چند سیمرغ بلورین کار تمام شود.   پ­ن2: این دو سطر از بیانات رهبر معظم انقلاب را در دیدار با عوامل سازمان اوج را بازخوانی کنیم: «نباید رفت دنبال یک کارگردان که کارش خنثی سازی و یا حتی سیاه سازی است و گفت بیا برای ما فیلم بساز و پول خوبی هم به او بدهیم او اگر فیلم هم بسازد و خوب هم در بیاید و تاثیر هم بگذارد، ما کاری پیش نبردیم در واقع»   پ­ن3: بازبینی فیلم سخنرانی مشهور شهید آوینی در هجوم نابرابر ده­ها منتقد و منتقدنمای سینما و قیاس طرز و لحن آن با طرز و لحن سخنان آقای حاتمی‌کیا در اختتامیه جشنواره فجر، برای نکته­سنجان خالی از لطف نیست.
۲۲ فروردین ۱۳۹۷ - ۰۷:۳۰
کد خبر: 3081

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 3 + 14 =