یک سال از حمله غافلگیرانه هفتم اکتبر حماس به اسرائیل موسوم به «طوفان الاقصی» گذشت که پیامدهای آن مناقشه فلسطین و خاورمیانه را وارد دوره پرتنش متفاوتی کرد که شباهتی به قبل از این تاریخ ندارد.
با وجود گذشت یک سال اما صرفا میتوان «ارزیابی اولیه» و نه نهایی درباره نتایج هفتم اکتبر و تحولات بعد از آن داشت. علت هم این است که تحولات سهمگین متعاقب «طوفان الاقصی» همچنان به قوت خود ادامه دارد و چه بسا رخدادهای سهمگینتری نیز در راه باشد. قبل از فروکش آتش این جنگها و تنشها در نقطهای مشخص نمیتوان ارزیابی نهایی را در ابعاد مختلف و درباره چشمانداز خاورمیانه ارائه کرد.
اما این یک سال تنها میتواند به عنوان نشانه و سنجهای به شناخت دورنمای تحولات کنونی کمک کند.
درباره همین ارزیابی اولیه نیز نگاهها کاملا متفاوت است و این هم معطوف به این است که از منظری متفاوت به خود حمله هفتم اکتبر و همچنین تحولات متعاقب آن در خود فلسطین و اسرائیل و منطقه بعضا با چاشنی حب و بغض نگریسته میشود.
اگر معیار و ترازوی سنجش برنده و بازنده همانی باشد که در مورد جنگهای متعارف میان دو ارتش کلاسیک وجود دارد؛ یعنی میزان تلفات و خسارات وارده به دو طرف جنگ که باید گفت طرف اسرائیلی با تحمیل تلفات و خسارتی بیسابقه به طرف فلسطینی، نابودی نوار غزه و کلیه زیرساختهای آن و قتل عام ۴۲ هزار فلسطینی بدون شک تاکنون پیروز این جنگ است. حمله هفتم اکتبر چنین آسیبی به اسرائیل وارد نکرد.
آسیب هفتم اکتبر به اسرائیل بیشتر جنبه معنوی با پیامدهای احتمالی مادی دارد. آسیب وارده به طرف فلسطینی بیشتر مادی است و باید دید چه پیامدهای معنوی بر آن مترتب خواهد شد.
اما این پیروزی اسرائیل در ابعاد تاکتیکی و مادی (ویرانی و نسل کشی) هنوز آورده کلان معنوی و راهبردی با «حذف نهایی تهدید» نداشته است. تداوم جنگ هم پس از یک سال خود گویای این واقعیت و تکاپوی مستمر اسرائیل برای برگردان راهبردی پیروزیهای تاکتیکی خود در باریکه کوچک غزه است؛ تسلیم حماس و نابودی آن به عنوان هدف راهبردی جنگ تحقق نیافته و نوار غزه دوباره تحت سیطره و اشغال کامل درنیامده و گروگانها نیز آزاد نشدهاند. همچنین رهبران کلیدی حماس در غزه (بر خلاف رهبر آن و معاونش در خارج) حذف نشده و عملیاتهای فلسطینیها هم متوقف نشده است.
شلیک موشک به تلآویو از غزه در یکسالگی جنگ نیز به معنای بقای تهدید غزه است. همچنین اسرائیل همچنان بعد از یک سال، جنگ خود با غزه و سپس لبنان را یک «جنگ وجودی» مینامد.
یک ستون مهم صهیونیسم و اسرائیل امنیت است که بدون آن ستون دیگر یعنی جمعیت و مهاجرت نیز متزلزل میشود. هنوز این جنگ ویرانگر نتوانسته است که احساس امنیت را به اسرائیلیها برگرداند. احساس امنیت در جامعه اسرائیل بسیار متفاوت از بقیه جوامع منطقه است. پس از یک سال جنگ ۸۶ درصد از ساکنان شهرکهای پیرامون غزه دیروز در تازهترین نظرسنجی شبکه رادیو و تلویزیون اسرائیل گفتهاند پس از پایان جنگ هم حاضر به زندگی در این منطقه نیستند و هنوز بیم تکرار هفتم اکتبر در سایه ماندن حماس را دارند.
اسرائیل در شمال هم با چنین معضلی مواجه است و پس از یک جنگ فرسایشی تحمیلی یک ساله، آواره شدن حدود ۱۰۰ هزار نفر و تخلیه شدن برخی شهرکها، ۴۰ درصد از آنها گفتهاند تا ارتش به حضور حزبالله در جنوب لیتانی پایان ندهد، به خانههای خود باز نمیگردند.
در سطح منطقه و جهان نیز اسرائیل داشتههای مهمی را به نفع طرف فلسطینی از دست داده یا معلق مانده (مانند عادیسازی) است. اسرائیل حمایت غالب افکار عمومی در جهان به ویژه در دنیای غرب را از دست داده و از لحاظ اخلاقی سقوط کرده است. این شیفت پارادایمی که علیه اسرائیل در افکار عمومی جهان به ویژه قشر جوان در حال وقوع است، فعلا برگردانی در سیاستگذاریهای غرب نخواهد داشت، اما در آینده نظر به جایگاه افکار عمومی و تغییر نسل رهبران رفته رفته ترجمان خود را پیدا خواهد کرد.
در همین حال نیز جنگ غزه نظم جهانی آمریکامحور را در برابر چالشهای جدی اخلاقی و قانونی قرار داده است.
در منطقه نیز در کنار تعلیق پروژه عادیسازی روابط و پایهریزی نظمی جدید با ادغام اسرائیل، شکافهای دیرینه به ویژه شکاف فرقهای سنی شیعی پس از جنگ سوریه و اشغال عراق که همواره به نفع تقویت نفوذ اسرائیل مورد بهرهبرداری قرار میگرفت، در نتیجه ورود گروههای شیعی در لبنان، یمن، عراق و همچنین حملاتی از ایران و تلاقی خون دو طرف در این مواجهه، جای خود را به قسمی اتحاد میدانی سنی شیعی در منطقه داده است.
با وجود شرحی که رفت، فعلا برای قضاوت درباره چشمانداز تحولات کنونی در سطح راهبردی زود است و باید منتظر تصویری شبهنهایی پس از جنگ در جبهههای متعدد له یا علیه اسرائیل در جهت پیروزی راهبردی یا شکست راهبردی آن ماند.
پایان/
نظر شما