به گزارش تحریریه، امان از جماعت نادان مدعی همهچیزدانی!
اگر از یک نوبلیست اقتصاد دربارۀ چالشهای اقتصاد ایران بپرسید، بهاحتمال قریب به یقین نخواهد توانست بهسرعت به مدل دقیقی برسد، و آن را در قالب توصیۀ سیاستی ارائه کند، چه اینکه او طبق آنچه آموخته است، حداکثر میتواند یک تحلیل رفتاری تقریبی و برآوردی برای مسائل اقتصاد سروشکلدار و مدلشدۀ غرب ارائه دهد، به این دلیل ساده که دورهها و درسهای اقتصاد متعارف، از کارشناسی تا پستدکتری، معطوف به رفتارشناسی و مدلکردن اقتصاد غرب ــ خصوصاً آمریکا ــ شکل گرفته و رشد یافته و ادبیات ایجاد کرده و تثبیت شده است، بنابراین اگر از همین نوبلیستها دربارۀ اقتصاد ایران بپرسی، باید سالها و از نو دربارۀ رفتارهای اقتصادی که در زیستبوم این کشور و با چگونگیها و الزامات این کشور شکل گرفته است مطالعه کنند، بلکه بتوانند یک توصیۀ سیاستی نیمبندی داشته باشند.
از این طرف در ایران، تقریباً همه مدّعی هستیم که چنتهمان از راهکار اقتصادی پر است! فرقی نمیکند نانوا باشیم یا پاکبان یا راننده تاکسی یا کارمند یا کارگر یا دندانپزشک یا استاد مکاترونیک و هوافضا یا حتی بیکار؛ بههرصورت متخصص ارائۀ بستۀ سیاستی در حوزۀ اقتصاد راهبردی هم هستیم! هر مشکلی و چالشی وجود داشته باشد، حتماً در یک جمع خانوادگی که بنشینید بالاخره با «بافتن» این یکی و «کوکزدن» آن دیگری، برایش راهحل و توصیۀ سیاستی پیدا خواهید کرد، این البته در سیاسیون خطزده بیشتر هم هست. بیشتر است، چون این «بافتن» و «کوکزدن»، بالاخره و بدون جهت، یکی را برفی و سفید میکند و دیگری را ذغالی و سیاه؛ و این سلوک، هرچه نباشد بهخوبی منافع حزبی افراد سیاستزده را تأمین میکند.
این البته هست، اما در این میان بعضیها خیلی «خاص» هستند، خاص بودنشان بهویژه در اعتماد به نفسشان است، اظهاراتشان نشان میدهد تا به حال حتی از جلوی درب یک دانشکدۀ اقتصاد رد نشدهاند، اما (دستکم) در حدّ رئیس بانک جهانی یا صندوق پول بینالمللی اعتماد به نفس دارند و در حوزۀ مسائل کلان اقتصاد و چالشهای اقتصادی ایران و راههای برونرفت از آن اظهارنظر میکنند. خیلی نمیگذرد از زمانی که یکی دیگر از این جماعت همهچیزدان، با ردیف کردن چند نمودار و آمار جهانی، مخاطب را به این نتیجه رسانده بود که اولاً «قدرت یعنی اصولگرایی و اصلاحطلبی»؛ و ثانیاً «اصلاحطلبی هرچه در اقتصاد انجام داده متعالی بوده و اصولگرایی مردم را به خاک سیاه نشانده»!
حالا جناب مسیح مهاجری، که رسانهایها بهمزاح میگویند «از پیش از انقلاب، مسئولیت روزنامۀ جمهوری اسلامی را بهعهده دارد!» در یک اظهارنظر متهورانه، چند توصیۀ سیاستی اقتصادی به دولت کرده، و بهویژه خواسته است که اولاً اقلام اساسی را گران نکند، همانطور که امام دستور دادند در زمان جنگ گران نشود؛ و ثانیاً اگر آقای رئیسی بلد نیست کنار برود تا افراد «کاردان» سکان را بهدست بگیرند و "مردم و کشور را از این گرداب خطرناک نجات بدهند."، اینجا برای اینکه عیار نوشتار ایشان روشن شود چند نکته درخور اعتناست؛
اولاً در ادوار گوناگون، این روشن شده است که در زمان جهش نرخ برابری دلار به ریال (که از قضا آخرین آنها بر اثر بیتدبیری و در زمان دولت مورد حمایت جناب مهاجری روی داد) نرخ اقلام اقتصادی موجود در کشور، بهصورت بطئی و پلکانی و با تأخیر متفاوت نسبت به این پدیده واکنش نشان میدهند. پس از جهش این نرخ، ابتدا و فوراً قیمت طلای داخلی تغییر میکند و با این نرخ تنظیم میشود؛ با کمی تأخیر اجناس خارجی و لوکس وارداتی از جمله خودروها و لوازمخانگی وارداتی به این نرخ واکنش نشان میدهند و با آن تنظیم میشوند؛ سپس نوبت به اقلامی میرسد که داخلی هستند و وابستگیهایی به واردات دارند، مانند خودروها و لوازم خانگی داخلی؛ بعد از این مرحله، قیمت اقلام اساسی ــ بهترتیب از کماولویت برای مردم تا پراولویتترها ــ رهاسازی میشود و با این نرخ تنظیم میشود؛ و دستآخر قیمت خرید و فروش و اجارۀ مسکن از این قیمت متأثر میشود، البته به این راحتی نیست و متأثر از شرایط اقتصادی متنوع، مقادیری پس و پیش دارد، اما نهایتاً و کموبیش همین روال طی میشود.
اگر هریک از اقلام با فشار و دستور (که در نسخۀ مورد نظر جناب مهاجری با قیاس و تمسک غلط به قول حضرت امام، و بهخلاف نظر صریح اقتصاددانان همسوی سیاسی با ایشان مانند نیاورانیها، بر آن تأکید شده است) پایین نگاه داشته شود، اولاً صرفۀ تولید داخل کاملاً از بین میرود و تولید را نابود میکند، و ثانیاً بازار قاچاق رونق میگیرد، اشکالات دیگر هم دارد که فرع بر این دو است و میگذریم.
جناب مهاجری! منطقاً و با نگاه تخصصی، این بالا رفتن قیمتها از زمان دولت قبل آغاز شده، و شرایط کنونی پسلرزههای دردناک و طبیعی و موجهای پسین همان طوفانی است که آن زمان بر مردم آوار شد، و نهایتاً گریزی از آن نیست. گرچه نگارنده معتقد است راههای بهتری در متود اجرای این سیاست وجود دارد، اما اصل این مسئله با نگاه کارشناسی قابل مناقشه نیست.
ثانیاً اقتصاد کشور در دولت پیشین، روند نزولی نداشت، بلکه سقوط کرد؛ جیدیپی کشور به یکسوم کاهش یافت. این مثالزدنی است که برخی مسئولان دولت قبل وقتی پلدختر و تمام خوزستان را سیل برد، در جزایر جنوبی کشور حمام آفتاب گرفته بودند. در این شرایط نهتنها صدا از روزنامۀ «جمهوری اسلامی» در نیامد که هیچ، در مدح و منقبت آقایان نوشتند "کسی که هر جا مشکلی پیش میآمد به گردنش میانداختیم! ترامپ از "برجام" خارج شد گردن شیخ انداختیم. بنزین گران شد و آن اتفاقات افتاد، گردن شیخ انداختیم. گرانی، دلار، بورس، زلزله، سیل، خشکسالی، عدم مشارکت مردم در انتخابات، کرونا، قطع برق و... هر چه شد و نشد گردن شیخ بود!".
سیر تولید ناخالص ایران در دولت یازدهم و دوازدهم، از 600 به حدود 200 میلیارد دلار
(منبع: بانک جهانی)
جناب مهاجری! شما با این نگاه معوج و خطزده، دغدغۀ فقرا و مستضعفین و نان مردم را دارید؟! شما رهرو پیرجماران هستید و به مشی او متمسک هستید؟! یاللعجب!
ثالثاً دلِ خوشی از وارد شدن در بحث جناحی و گروهی نداریم، اما در مقام محاجّه و برای نفی این نوع سلوک سیاسی جناب مهاجری، خوب است مخاطب منصف، سطح کنش و حرکت دولت فعلی در موضوع «مهار کرونا» را با همسلکان جناب مهاجری در دولت پیشین مقایسه نماید. پیش چشم ماست و دیری نمیگذرد از زمانی که روزانه هفتصد نفر از مردم این سرزمین به کام مرگ کشیده میشدند و دوستان ایشان نای جنبیدن و حرکت نداشتند و این شرایط اسفبار پس از روی کار آمدن دولت جدید فوراً فرونشست. اصولاً پرکاری و حرکت و حاضر بودن و پرتلاش بودن دولت کنونی در تمام مسائل، نمیتواند مورد مناقشه باشد؛ برخلاف دولت گذشته؛ مگر سرمان را مانند کبک در برف کنیم.
رابعاً فرض کنیم این شرایط متلاطم، ناشی از کوتاهی و کمکاری همسلکان آقای مهاجری نباشد؛ آقای رئیسی هم، چنان که مورد اتفاق اکثریت مردم است، دلسوز و سلامت و پرکار نباشد. پرسش اساسی از جناب مهاجری این است که نه در ممالک راقیه، در کدام مملکت واپسماندهای، اینطور زیر پای رئیسجمهوری که بیش از چند ماهی از تصدی مسئولیتش نمیگذرد، پوست خربزه میاندازند؟ اگر حریت و انصاف ندارید، لااقل به قواعد دموکراسی پایبند باشید!
خامساً سنجۀ دیگر برای فهم دقیق درجۀ متانت و دقت و انصاف و همچنین میهنپرستی در این کلام جناب مهاجری، این است که نیمنگاهی به واکنش دشمن این مردم داشته باشیم. «تاپ استوریز» در جستجوی گوگلِ نوشتار ایشان، سه ارگان هستند: بیبیسی (رسانۀ رسمی باکینگهام پالاس)، رادیوفردا (رسانۀ رسمی دولتی آمریکا)، و ایراناینترنشنال (وابسته به سعودی). این سطح از استقبال از نوشتار جنابشان و مخرج مشترک قطعی با دشمنان غدّار و تاریخی این ملت به چه معناست؟! چه میفرمایید؟
نتایج معنادار جستجوی نوشتار جناب مهاجری
جا دارد از جناب مهاجری بپرسیم این چه منطقی و چه نوع سیاستورزیای است؟ چرا اینقدر عصبانی و هیجانزده؟ چرا اینقدر بیصبر و تهی از متانت؟ چرا اینقدر خودفریفته و مفتون؟ آیا اینطور هیجانی و در آغوش دشمن، بناست کار را به «کاردان» بسپارید؟!
منبع: تسنیم
پایان/
نظر شما