به گزارش تحریریه، واکاوی سیاست صنعتی سید رضا فاطمی امین وزیر صنعت، معدن و تجارت با مراجعه به افکار ایشان قابل بحث و بررسی است. به خصوص اینکه وزیر صنعت در دولت سیزدهم علاقمندی خاصی به اقتصاد کلان دارد و مدام درباره تورم و سیاست های توسعه ای اظهارنظر می کند. به این علاقمندی باید ارائه برنامه های عجیب مانند دو برابر شدن تولید خودرو نسبت به نقطه راس در سال 1390 تا تیراژ 3 میلیون در سال را باید اضافه کرد که نگران کننده است، زیرا به یک کلی گویی بسنده کرد و پس از آن برنامه جزئی تری درباره چگونگی رسیدن به این هدف ارائه نشد.
وزیر صمت می بایست در درجه اول یا استراتژیست باشد و یا در یک دولت دارای استراتژی؛ مدیر میدانی قدرتمندی باشد که هنوز وزیر جدید صمت هیچ یک از این دو وجه را بروز نداده است و به نظر می رسد به بالا و پایین کردن وزارتخانه تحت مدیریت خود با ارائه چارت های مختلف مشغول است. درحالیکه باتوجه به اعتماد رئیس جمهور به ایشان، در صورت اتخاذ راهبرد درست و عملیاتی می تواند منشا خدمات گسترده و بی سابقه ای شود.
علیرضا بهداد در مقاله ای در این باره نوشت که، ۱۰ سال پیش در نشستی که با فاطمیامین داشتم به نکتهای اشاره کرد که بنیانهای فکری او را در مدیریت وزارت صمتش میتوان کشف کرد. او در آننشست گفت که ما سیمان و فولاد به عراق صادر میکنیم، اما هیچ نشانی از اینکه این دو محصول ساخت ایران هستند وجود ندارد. حالا پس از سالها متوجه میشوم که چرا او اهمیتی به صنایعِ مادر و بزرگ نظیر معادن، فلزات، خودروسازی و ماشینآلات سنگین نمیدهد و گمان میکند با توسعه صنعت اسباب بازی یا "صنایع عمومی" میتواند به نام ایران در بازار جهانیِ این محصولات اعتبار بخشد.
این نگاه منبعث از مدل توسعه نیم بند در شرق آسیا است که شرکت های غربی در آنجا حاضر شده و اقدام به تولید محصولات ساده و پرمصرف با هدف صادرات به کشورهای مادر می کردند که طیف وسیعی از لوازم زندگی مانند اسباب بازی، لوازم التحریر، پوشاک و ... را دربر می گرفت، اما این مدل به توسعه نمی انجامد و یک کاریکاتور از توسعه صنعتی را اراده می دهد که حتی در آن کشورها نیز در متن برنامه های توسعه یافتگی قرار نداشته است و کشورهای موفق در شرق آسیا مانند چین و کره جنوبی؛ اسباب بازی ساز باقی نماندند و به کشورهایی مولف در صنعت و طراحی تبدیل شده اند و به خلق بنگاههایی بزرگ دست زده اند.
صنایع کوچک که توان تحقیق و توسعه کافی نداشته باشند نمی توانند باعث انباشت دانش و ریل گذاری برای صنعت کشورها شوند و تمام کشورهای صنعتی که توانسته اند به سطح قابل قبولی از پیشرفت و نوآوری دست یابند این مسیر را پیموده اند. این صنایع بزرگ که توان تحقیق و توسعه کافی دارند، با کارکردهای نهادی باعث انتقال دانش به طیف های بعدی کارآفرینان داخلی شده و چرخه توسعه ممتد در صنعت را رقم می زنند.
در واقع تعریف دوگانه بین صنایع کوچک و صنایع بزرگ و تعطیلی یکی به سود دیگری بی معنی و خطا است. در نظام های کمونیستی به صنایع بزرگ و هایتک نظامی توجه زیادی می شد، اما راهی برای رسیدن آنها به بخش های مدنی وجود نداشت و در کشورهای اقماری مانند کشورهای کوچک شرق آسیا هم شاهد توسعه در مدار شرکت های غربی هستیم که با هدف استفاده از کارگر ارزان و معافیت های مالیاتی به این کشورها سرازی شده اند، اما هیچ یک به یک الگویی کامل مبدل نشدند، زیرا صنعتی شدن به هر دو وجه ماجرا نیاز دارد. ضمن اینکه ایران کشوری با جمعیت زیاد در منطقه ای راهبردی است که می بایست به مانند یک قدرت بزرگ رفتار کرده و اقدام به ریل گذاری برای توسعه صنعتی کند و نمی تواند اسباب بازی ساز باقی بماند.
به کنار نهادن شرکت های بزرگ ایرانی که در مقیاس جهانی اصلا بزرگ محسوب نمی شوند و باید تقویت شوند تا به نقطه دست یافتن به توان حفظ بقا برسند، یک خطای سیاستگذارانه است که با واقعیات تجارب کشورهای صنعتی و الزامات بوم شناختی ایران سازگاری ندارد.
پایان/
نظر شما