تهران - تحریریه - عبدالله شهبازی با انتقاد از مدیرانی که از جوانی تا پیری در صدر مدیریتی کشور نشسته اند، آنها را باعث مشکلات عدیده کنونی می داند.
به گزارش
تحریریه، چند دهه است گرفتار جماعتی از مدیران شدهایم که هر زمان به رنگی درمیآیند. خیلی دور نیست اواخر دهه ۱۳۶۰ و اوائل دهه ۱۳۷۰ که بحثهای «توسعه» به شدت داغ شد و تبدیل شد به شالوده نظری سیاستهای «سازندگی» آقای هاشمی رفسنجانی و بویژه با تبدیل واردات سی. کی. دی خودرو به ایران (مونتاژ اتومبیل)، تحت عنوان عوامفریب «خودرو ملی»، وضعی را آفرید که امروزه راهی برای برونرفت از آن نداریم حتی اگر اراده و فکری برای برونرفت باشد. همین مدیران بودند و همین نگاه.
کشور ما سرزمین آزمون ناآزمودهها است و بهای آن را باید مردم بپردازند. دهه ۱۳۴۰ همین وضع بود و سیاستهایی مانند «تقسیم اراضی» و «ملی شدن جنگلها و مراتع» و «ملی کردن آب»، یعنی دولتی کردن حدود ۸۴ درصد اراضی کل کشور و انتقال مدیریت آن به دولت و بازگذاشتن دست دیوانسالاران در نابود کردن و حیف و میل جنگلها و مراتع و آبها، پایه وضع کنونی را گذاشت. هیچگاه در تاریخ ایران «اتاتیسم» (دولتسالاری) چنین جایگاهی در حیات اجتماعی ایران نیافته بود. دیوانسالاران ایران را رها نکرده و نخواهند کرد.
اکنون ما با حلقه دو سه هزار نفرهای مواجه هستیم که از جوانی تا امروز، که در سنین ۶۰ و ۷۰ سالگی هستند، «مدیر» بودهاند و بعضی به صراحت، مانند آقای عیسی کلانتری در مستند «مادرکُشی»، اعلام میکنند که آن زمان «نادان بودیم.» چه تضمینی است که این نادانی اکنون به دانایی تبدیل شده باشد؟ این همه «تخصص» از کجا آمده؟ کسی که تمام عمر مفیدش مدیر عالیرتبه بوده و معادل چند دوره دکترا وزارت و مدیریت کرده و هنوز نیاموخته، از ابتدا اینکاره نبوده و از بخت بد ما در این جایگاه قرار گرفته.
راهی برای فرار از دست اینان نداریم. در دو مقطع (روی کار آمدن آقای خاتمی و سپس ظهور آقای احمدینژاد) تصور کردیم با تحول جدی در مدیریت کلان مواجه خواهیم شد و نسل جدید و توانمند برکشیده خواهند شد و چرخشی در مدیریت کشور به سوی بهتر و کارآمد شدن رخ خواهد داد ولی بد و بدتر شد و به جایی رسیدیم که گفتیم: «از طلا گشتن پشیمان گشتهایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید.»
پایان خبر/
نظر شما