آلمان ذلیل، حقیر و مفلوک

در حالیکه 3 سال از شروع جنگ جهانی اول می گذرد تعدادی از جوانان آلمانی برای جنگ وارد ارتش امپرواتوری آلمان می شوند.

شجاعت، ترس، ایثار و بزدلی همگی تضادهایی است که در فیلمهای جنگی به نمایش درآمده تا شکست یا پیروزی در جنگ را نشان دهند. سربازان یکبار خوشحالند که گلوله دشمن به آنها اصابت نکرده و و بار دیگر در سوگ کشته شدن همقطاران خود نشسته اند. اگر فیلمساز بدنبال خلق یک حماسه باشد فضای غالب پیروزی های سربازان است و اگر بدنبال خلق یک تراژدی باشد نمایش شکست ها بر پیروزی ها غلبه می کند.

اما فیلم "در جبهه غرب خبری نیست" را به جرات می توان یک ذلالتنامه دانست. چرا که در پایان هر تراژدی مرگ یک قهرمان را داریم اما در این فیلم اساسا قهرمان نداریم. مشتی انسان فریب خورده حقیر، بدون کوچک ترین شرافت، آرمان و ایثار و شجاعت.

فیلمساز در واقع به بدنبال نشان دادن یک مشت ماشین کشتار است که به شکل انسانند و برای هیچ و پوچ قرار است کشته شوند.

در بهار ۱۹۱۷، سه سال پس از جنگ جهانی اول، پل بویمر ۱۷ ساله در کنار همشاگردی های خود آلبرت کروپ، فرانتس مولر و لودویگ بهم، در ارتش امپراتوری آلمان ثبت نام می کند. آنها به سخنرانی میهن پرستانه یکی از مسئولان مدرسه گوش می دهند و ناآگاهانه از سربازانی که در نبرد قبلی کشته شده اند یونیفورم دریافت می کنند. پس از استقرار این جوانان بخت برگشته در شمال فرانسه در نزدیکی لا مالمایسون، با استانیسلاوس "کت" کاتچینسکی، یک سرباز مسن تر، دوست می شوند. دیدگاه عاشقانه آنها از جنگ با واقعیت ها در تضاد است و کم کم می فهمند که جنگ با آنچه آنها در ذهن خود داشته اند زمین تا آسمان فرق می کند...

آلمان ذلیل، حقیر و مفلوک

فیلم بر اساس کتاب " در جبهه غرب خبری نیست" نوشته اریش ماریا رمارک سا خته شده و همان نگاه خشک و مثلا واقع‌بینانه را دارد که کوچکترین لحظات وحشت، پلیدی و فرومایگی، رقت و ترس گروهی از سربازان جوان و سرگردان آلمانی را نشان می دهد که در پیچ و خم روزهای جنگ اول جهانی ناامیدانه جنگیده و حقیرانه شکست میخورند؛ دقیقا به همین علت است که فیلم را یک ذلالتنامه می توان دانست.

درست است که فیلم، فرماندهان نظامی آلمان را مشتی افراد خشک مغز و بی شعور نشان می دهد که تنها در تلاشند آرزوهای پوچ خود را برآورده کنند ولی در میدان نبرد نیز شاهد سربازانی هستیم که فرق چندانی با فرماندهان خود ندارند. تنها فرق سربازان با فرماندهان این است که فرماندهان نمی میرند ولی سربازان برای هیچ و پوچ می میرند.

درواقع فیلمساز حتی از سربازان ارتش آلمان هم یک قهرمان نساخته؛ بلکه آنها را نیز بگونه ای نشان می دهد که حقیرانه و ذلیلانه به هلاکت می رسند.

در یکی از سکانس های فیلم در حالی که سربازان در جبهه یکی یکی گرسنه هلاک می شوند ژنرال فردریش را داریم که سر میزشام در حال خوردن غذایی چرب و چیل بوده و در حالی که از گذشته و آرزوهای خود حرف می زند، مقداری از غذا را جلوی سگ خود میاندازد.

در ابتدا این مساله به ذهن می رسد که فیلمساز سعی در تقبیح رفتار این ژنرال دارد. اما در سکانسی دیگر برخی سیاستمداران را نشان می دهد آنها نیز در حال خوردن غذاهای چرب و چیل هستند.

آلمان ذلیل، حقیر و مفلوک

شاید این نکته به ذهن بیننده برسد که سران آلمان در خوشی هستند و سربازان گرسنگی میکشند. اما فیلمساز در چند سکانس نشان میدهد فرق چندانی بین سربازان و سران آلمان وجود ندارد. اساسا هر دو هدفی پوچ و بی خاصیت را دنبال می کنند. به عنوان نمونه می توان به دو سکانس دزدی از مزرعه اشاره کرد که در اولی پائول بویمر به همراه همرزم خود نزدیک است جانش را بدلیل دزدی یک غاز از دست بدهد و در دومین سکانس دزدی از همان مزرعه، همرزم پائول بویمر فقط بخاطر دزدی تخم غاز کشته می شود.

یا در سکانسی دیگر در حالیکه یکی دیگر از همرزمان پائول بویمر در حال مرگ است یک سرباز آلمانی دیگر غذای آنها را کش رفته و همزمان با جان دادن همزرم بویمر با خیال راحت مشغول خوردن غذا است و خم به ابرو نمی آورد.

اگر دقیق بنگریم فیلمساز اساسا جنگ را مایه تباهی و بدبختی میداند که در آن هیچ قهرمانی وجود ندارد؛ در واقع از منظر فیلم کلیت آلمانی ها چه سیاستمداران و فرماندهان نظامی، و چه سربازان در میدان نبرد، مشتی مفلوک، دزد و احمق هستند و برای هیچ و پوچ هلاک می شوند.

برخلاف بسیاری از فیلمهای جنگی بیننده در انتها نه با قهرمانانی فداکار که برای میهن جنگیدند، بلکه با مشتی احمق و مفلوک روبرو است که برای پست ترین اهداف که زائیده ذهنی بیمار است به هلاکت می رسیدند.

پایان/

۲۲ آبان ۱۴۰۱ - ۲۳:۰۰
کد خبر: 22738

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 9 + 2 =